سلام من هستی 19 ساله هستم دانشجو هستم
من با ی مرد 27 ساله 3 سال دوست بودم
حس میکنم علاقه ام کم کم بهش شد وابستگی و الان 2 ماه میشه ک کات کردیم و این خیلی برام سخته تحملش چیزی رو بروز نمیدم ولی همش خود خوری میکنم خیلی تو فکرشم و حس میکنم دوست دارم برگرده ولی نمیخام ک برگرده
سلام به هستی عزیز
به خاطر اینکه تازه رابطه ات را قطع کردی این احساسات خیلی طبیعیه و میدونم سخت هست. وقتی با کسی تازه اشنا میشیم جدا از خاطره ها و وقت گذروندن و عشق، یک سری واکنش های شیمیایی هم در بدن ایجاد میشه که به خاطر یک سری هورمون هاست و پروسه جدایی را برامون سخت تر میکنه. میدونم برات سخته اما ازت میخوام برای اینکه بتونی این دوران را بهتر پشت سر بگذاری برای خودت یک سری هدف های کوچیک تعریف کنی و خودت را بیشتر مشغول کنی. به خاطر اینکه احساس تنهایی میکنی به سرعت وارد رابطه جدید نشو. هستی عزیز من بهت پیشنهاد میکنم اپیزود چرا عشق کمرنگ میشود که در صفحه ۴ از لیست اپیزودهای رادیو بیناست و همچنین اپیزود تفاوت دلبستگی با وابستگی که در ردیف شماره ۱۰ هست را گوش کن. وارد وبسایت رادیو بینا شو و از قسمت پادکست ها صفحات ۴ و ۱۰ که در پایین اپیزودها مشخص هست را انتخاب کن.همینطور برام بنویس در حال حاضر سرگرمی و فعالیت هایی که بتونه در طول هفته مشغول نگهت داره چی هست؟
سلام دوست بسیار مهربونم اتفاقا چون این رفتن نوید برام زیاد تکرار شده الان برام زیاد سخت نیست ی دفعه یاد خاطراتش می افتم
الان کلاس ICDL میرم و دارم برای کنکورش خودم آماده میکنم
دوست عزیزم مهربانم میدونی من خیلی همش خابم میاد ی خاب زیاد میاد سراغم و 1 ماه پیش ب دکتر رفتم با قرص امپول کم خونی شدید رو درست کردم اما الان دویاره بی حال و بی حوصله میشم
راستی من بشدت عصبی هستم بشدت از خانواده خشم تو دلم دارم خیلی ببخشید ولی اگه بخام راحت باشم باهاتون دوست دارم هرکسی بهم حرفی میزنه و انتقاد میکنه منو رو جر بدم
و من ب آهنگ گوش کردم خیلی علاقه دارم بیشتر ساعت روز رو آهنگ گوش میکنم و همش غرق در رویاهام میشم
ورزش کردن رو دوست دارم ولی باشگاه نمیرم هنوز ارادشو ندارم تو خونه ورزش سبک میکنم
ب رنگ و هایلایت کردن مو رنگ دلکره مو خیلی دوست دارم علاقه دارم و دوست دارم ب دنبال این حرفه
خیلی دوست دارم برم کلاس زبان وای ترمیک ن ها حوصله ندارم زیاد درس بخونم میخام برم فقط مکالمه رو یاد بگیرم وضع مالی مون زیاد قشنگ نیست ولی میدونید دوست جونم
این خیلی عذابم میده ک از جیب بابام دارم پول میخورم خیلی این حس بدی هست
متنفرم از این دارم از بابام پول میگیرم دنبال کار میگردم ولی آخه بابام مشکل داره با کار کردنم همش سازه مخالفت میزنه
همین رنگ مش مو رو بهش گفتم میخام تو
یوتیوب و گوگل فیلم آموزش رو نگاه کنم یاد بگیرم رو کله خودم مامانم اجرا کنم فک فامیل بببین شاید مشت ی بشن ولی خب گفت ن اونا حمایت نمیکنن منفی زد ولی من دنبالش میرم
راستی از ی چیز دیگ ک خیلی ناراحت میشم بببین تو خانواده مامانم اینا داییم دوتا خاله هام دماغشون عمل کردن مامانمم عمل کرده پشت پلکشو عمل کرده مامانم اصلا عزت نفس نداره همش دنبال عمل و کوبیدنه ساختن خودش
و از این ناراحت میشم همش خانوادش بهم میگن دماغتو عمل کن قشنگ تر بشی یکی نگات کنه الان دارم با گریه میگم آخه من از صورتم راضیم چرا باید عمل کنم میگن اگه عمل کنی شاید شوهر گیرت بیاد میبینید نفهممن شعور ندارن من با صورتم مشکلی ندارم مامانم همش که باید دماغتو عمل کنی من میگم نمیخام تو گوشش نمیره
بابامم ک بدتر از مامانم اصلا هیچی نمیگه ن محبت ن حرف میزنه فقط غگش میده بهمون دعوا میکنه جنگ میکنه بخدا خسته شدم دیگ کم آوردم همش دلم میخاد گریه کنم میدونید بعضی وقتا میگم کاش بشه ی شوهر خوب بیاد منو بگیره ببره ولی پشیمون میشوم خانوادم میگن من رو تا 25 سالگی شوهر نمیدن ولی همش ی فکره علکی هست
خوشحالم ک روشن فکرن نمیذارن تو بچگی شوهر کنم
خلاصه ک بازم میام براتون تعریف میکنم دوستون دارم خیلی
سلام هستی جان
قرار بود گزارش هفتگی فعالیت هات را برامون ایمیل کنی
هنوز برای بهبودی حالت مصمم نیستی؟
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید