حدود ده ماهه با خواستگارم سنتی آشنا شدم ولی ایشون در این مدت اجازه رفت و آمد خانوادگی رو نداد و فقط یکبار خانوادش به منزل ما امدن و اجازه نداد که ما به منزلشون بریم و میگه فعلا ما خودمون هم رو بشناسیم بعد خانوادهها بیان...
از طرفی برای شناخت وقت نمیذاره و آخر هفتهها هر بار به ی بهانه میگه وقت ندارم، تلفنی هم باهام صحبت نمیکنه ولی با چت کردن راحته و شاید ساعتها بشینه و باهام چت کنه، حتی گاهی با وجود اینکه باورهای مذهبی داریم چت سکس و کال سکس داره و میگه اینطوری من دارم میشناسمت...
اکثر اولویتهای من رو داره ولی این اجتنابی بودنش و بهانههای جور واجور برای رفت و آمد نکردنش من رو آزار میده و کاهی شک میکنم که اصلا تمایل به ازدواج داره؟!
الان نمیدونم باهاش صمیمی باشم یا نه چون صمیمیت باهاش زمانی هست که کال سکس باشه و از طرفی احساس میکنم اگر قصد ازدواج نداشته باشه این تماسها سواستفاده از من هست و این فکرها باعث میشه خیلی باهاش صمیمی نشم و خود این ها داره آزارم میده که از رابطم لذت نبرم...
دوست عزیز اول به این سوالات من با دقت و بدون هیچ سانسوری جواب بدید
آیا تمایل از سکس کال رضایت داشتید یانه؟
این درخواست با رضایت هردوی شما انجام شده یا با بی میلی و تنها برای درخواست ایشون اقدام به اینکار کردید؟
سوال دوم من: چندسالتون هست، تحصیلات شما و خواستگارتون چیه؟
سوال سوم: تجربه دوستی با شخصی را داشتید یا نه؟
سوال چهارم: معیارهای شما برای انتخاب یک همسر چیست؟
با دقت به این سوالات جواب بدید
بله از روز اول که این کار رو کرد من با کمال میل پذیرفتم و همین کارش باعث شد سریعتر باهاش صمیمی بشم، حتی فهمیدم چقدر زبان عشقم رو بلد هست... و این کارش وجه تمایزش با بقیه خواستگارام بود.
۳۳ سالمه من فوق لیسانس و ایشون لیسانس مهندسی
من خودم فرد مذهبی هستم و با پسرهای زیادی به عنوان خواستگار آشنا شدم که با بعضی رابطه عاطفی داشتم که به عللی ادامهدار نشده. ولی دوست پسر تا به حال نداشتم...البته خودم انتخاب کردم دوست پسر نداشته باشم...
۵ ملاک اصلیم برای انتخاب همسر؛ تحصیلات حداقل تا لیسانس، شباهت فرهنگی خانوادهها، معنویت و انسانیت، شباهت شرایط اقتصادی و مسئول و کاری بودنش. که اکثر اینها رو داره و الان در انسانیتش مرددم...
این دوری کردنهاش، بهانههاش برای عقبانداختن دیدار... رو نمیتونم بفهم چه معنایی داره... دلم میخواد باهاش همدلی کنم از طرفی احساس میکنم وقتی اون دوری میکنه چرا من برم جلو!!!! احساس میکنم از این رابطه فقط سکس میخواد و هیچ مسئولیتی در قبال احساسی که داره در من شکل میگیره قائل نیست...
گاهی فکر میکنم من زیاد سخت میکیرم ولی ای کاش در کنار این تماسهاش همون قدر هم مشتاق دیدارم بود.
حتی تقاضای پدرم برای تلفنی صحبت کردنشون رو نپذیرفت و به نظرم این کارش بیاحترامی به پدرم بود...
دوست عزیز شروع این آشنایی همونطور که شما در یادداشت اولتون گفتید، برای آشنایی بوده. اما نکته ای که بهش توجه نشد این بود که نحوه شناخت در این داستان کاملا مبهم هست، اوایل یک آشنایی به خاطر ترشح یک سری هورمون ها خصوصا اکسی توسین، مغز شما در حالت هیجان، بیقراری و اشتیاق قرار میگیره. با ترشح این هورمون مغز هشیاری خودش را البته نه به صورت کامل، از دست میده، بخوام ساده تر براتون توضیح بدم جنبه منطق و عقلانی مغز کمرنگ میشه. به همین دلیل تمرکز بر روی هیجانات هست که اسمش علاقه، عشق و یا شیفتگی توصیف میشه. این دوره تا زمانی که ترشح هورمون به سطح متعادلش برسه همچنان وجود داره. اگر در شروع یک اشنایی رابطه به سمت جذابیت های جنسی کشیده بشه، این حالت ادامه خواهد داشت تا جایی که نگاه منطقی مارو محدود میکنه و بعد از مدتی همزمان با متعادل شدن سطح هورمون ها، شما و اون فرد به حالت تعادل برمیگردید. در این حالت اگر رابطه شما در مدت اشنایی بر روی شناخت بوده و پی به ویژگی هایی در طرف مقابلتون برده باشید که براتون محترم، خواستنی و قابل احترام بوده باشه، مغز شما روی اون نقاط متمرکز میشه و تصمیمی برای تدادم یک ارتبط یا قطعش میگیره. اما اگر در این فرصت یعنی دوره ای که برای شناخت بوده، توجهی به نحوه شناخت غیر از جذابیت های جنسی، صرفا تفریح و خوشگذرانی ، نکرده باشید، مغز شما چیزی برای ارائه نخواهد داشت. من فقط از روی ظاهر امر میتونم این را بگم و برای تحلیل بیشتر نیاز به جزییات بیشتر هست، احساس سردی و بی میلی طرف مقابلتون، به خاطر واکنش مغز هست. یک سری هیجاناتی در ایشون وجود داشته و برطرف شده و حالا مغز در مرحله تصمیم گیری هست اما هرچقدر رویدادها را بررسی میکنه نمیتونه خودش را قانع کنه که این رابطه را باید به چه دلیلی ادامه داد و یا به چه دلیلی خاتمه داد. نوعی بلاتکلیفی . این مشکلی که فرمودید به خاطر نقص و یا کمبود چیزی در شما نیست ، پس در قدم اول دست از سرزنش خودتون بردارید و احساس گناه، شرم و عذاب وجدان نداشته باشید. تمامی مشکلاتی که ما چه در روابط و چه زمینه رشد شخصی مرتکبش میشیم، از نبود شناخت درست خودمون هست خصوصا ساز و کار مغز ما که گاهی از کنترل ما خارج هست. در یک رابطه باید زمینه شناخت را فراهم کنید، شناخت از طریق صحبت تلفنی کسب نمیشه. شناخت یعنی فرد مقابلتون را در شرایط مختلف قرار بدید، شرایطی که متوجه بشید برای مثال طرف مقابل من در هنگام عصبانیت چه واکنشی نشون میده، ارزش های طرف مقابل من چیه، حریم اون و حریم من چیه، و برای رسیدن به این شناخت باید زمان صرف کرد. خصوصا برای شما که خواستگار سنتی را ترجیح میدید بهتره قبل از صمیمیت و احساس نزدیکی، ماه های ابتدایی را بر روی شناخت بگذارید، حریم ها، ارزش ها، دیدگاه ها و این شناخت شمارو نسبت به ویژگی هاتون اشنا میکنه.
در شرایط فعلی شما فقط مسئول احساسات خودتون هستید نه دیگری، اگر رابطه تلفنی باعث آزار شما شده و شما شرایطی برای تداوم این رابطه دارید بدون احساس گناه با ایشون مطرح کنید، حریم های خودتون را قاطعانه و جدی مطرح کنید و در کنارش مصمم باشید و روی حریم ها و ارزش هاتون بمونید. یک صحبت تلفنی جدی و گفت و مان در مورد آنچه که نمیخواهید و آنچه که میخواهید، میتونه آغاز یک رابطه جدی باشه. در کنار این مورد من توصیه میکنم حتما در ورکشاپ تله های زندگی که در وبسایت رادیو بینا وجود داره رجوع کنید. این ورکشاپ رایگان میتونه پاسخ خیلی از احساسات فعلیتون را بده.
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید