سلام خسته نباشید من با ی مرد متاهل اشنا شدم خیلی از مشکلاتشو بهم میگفت که زنش بهش نمیرسه توجه نمیکنه کلی خرجش میکنه ولی درست نمیشه زنش تصمیم به گرفتن زن دوم شده بود همکار پدرم هستن من با پدرم کلی مشکلات داشتم چون جدا شده بودم از همسر سابقم و بچه داشتم اجازه دیدن بچمو نمیداد پدرم دل بستم به این مرده حالا ازدواج کردیم پنج ماهه رفتاراش اخلاقش حرف زدنش زمین تا اسمون فرق کرده با روزای اولش حتی دیدمش با دختر عموهاش صحبت میکنه چت میکنه قربون صدقه هاشون میره و یا بهم میگه این شماره طلب کاره بهم زنگ یا پیام میده ولی من که برداشتم از گوشیش فهمیدم ی دختره و هم فامیل خودشه و حتی اسمشو تو گوشیش به مرور عوض میکنه من وقتی ناراحتم اصلا حالمو نمیپرسه بگه چته چرا ناراحتی ولم میکنه میره یا از عمد جلو من با زنش صحبت میکنه یا قربون صدقش میره من میدونم متاهله و زن داره ولی زن اولش نمیدونه که من باش ازدواج کردم به صورت رسمی الان از چشم خیلی افتاده دوستش ندارم دیگه نمیدونم چیکار کنم از دلم بکنمش دیگه کاریش نداشته باشم
از شخصی که قوانین تعهد به همسر اول را زیر پا گذاشته ، بر اساس چه دیدگاهی ازدواج کردید؟ تعهد؟ صداقت؟ دوست داشتن؟
یعنی مجردی اینقدر بد بود که خواستید زن دوم بشید؟ آخه چرا ما زنها به هم رحم نمی کنیم، ورود به زندگی یک فرد متاهل حالا چه زن باشه چه مرد کار اشتباه و تباهی هست.
یه اشتباه بزرگ کردی که نفرسوم رابطه شدی اونم بایه آدم تنوع طلب برای اینکه نجات پیدا کنی ازاین اشتباه باید طلاق بگیری ودیگه یه مدت دنبال رابطه نباشی حداقلش باآدمی که شرایط خودتو داشته باشه به هیچ عنوان باکسی که نتونسته به یکی قانع شه وارد رابطه نشید دوست عزیز وجدان وانسانیت لازمه ی هرانسانیه که باید داشته باشیمش خلاصی ازاین رابطه ی مزخرف فقط جدایی هست
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید