تبادل نظر

https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
arzwkhdabkh165
تعداد پست: 7
3074 بازدید
عنوان تاپیک

جدایی

سلام دوستان عزیز

ممنون میشم من رو راهنمایی کنید 

 

من ۲سال با یه آقا در دانشگاه در ارتباط بودم و بعد از ۶ ماه تصمیم گرفتیم وارد رابطه بشیم چون از نظر شخصیتی خیلی بهم نزدیک بودیم رابطه خیلی عالی داشتیم همیشه همراه و حامی همدیگه بودیم و واقعا عاشق بودیم و اون آقا خیلی بیشتر از من عاشق بود و برنامه مهاجرت داشتیم برای ادامه تحصیل این اواخر عصبی و بداخلاق شده بود و دعوا داشتیم و چندباری حرف جدایی زد ولی هیچوقت نشد که یکروز هم قهر باشیم سه هفته پیش بهم گفت که منو دوست داره ولی صلاحمو میخواد و میخواد که جدا بشیم و فهمیدم مامانش با ازدواج ما موافقت نمیکنه چون من مطلقه هستم و ۲۵ سالمه 

ما هیچکدوم شاریط ازدواج نداشتیم تا چندسال آینده و بدون مشورت من اینکارو کرد و گفت نگران من بوده و میخواسته تکلیفمون زودتر مشخص بشه گفت تا جایی که میتونسته تلاش کرده و چون میدونه آینده ای نداریم از هم جدا میشیم 

 

تو این سه هفته حال هردومون بد بوده آخرین باری که باش تماس گرفتم خیلی گریه کرد ولی باز تصمیمش جدایی هست 

و دائم سراغ من رو میگیره و شنیدم خودش خیلی درگیر تصمیمش هست و با اینکه دیگه رسما جدا شدیم توی پروژه به من کمک میکنه ولی مجازی 

 

واقعا نمیدونم باید چیکار کنم چه کاری درسته 

۱۴۰۱/۰۶/۰۹، ۲۰:۰۵
https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
radiobina
عضویت : ۱۳۴۸/۱۰/۱۱
تعداد پست: 0

سلام. ممنون که داستانت را باهامون به اشتراک گذاشتی. اما چیزی که باید این وسط مشخص بشه و مورد بحث هست اینه که دوست شما در حال گرفتن بزرگ ترین تصمیم زندگیشه  و قطعا اگر بالغ هست و در طی این مدت شما رو شناخته، خیلی خوب جوانب را درنظر گرفته. اما موضوعی که برای من سوال هست اینه که من، شما و دیگران تا کجا باید به خاطر تایید بقیه، دست به انتخاب هایی بزنیم که دوست نداریم و یا به خاطر تایید دیگری حالا اسمش مادر هست یا پدر یا ...، از چیزی که برامون باارزش هست بگذریم. لطفا با  تامل به این بخش صحبت من دقت کنید. احترام خانواده به عنوان کسانی که برای من و شما زحمت کشیدن، فداکاری کردن و هر لطفی که تصور میکنید، درست. اما بچه ها مایملک خانواده نیستن، وقتی شخصی بزرگ ترین و حیاتی ترین تصمیم زندگیش را به خاطر خانواده و جلب تاییدشون تغییر میده، این به معنای این نیست که به شما علاقه نداره و یا شما به اندازه کافی ارزشمند نیستید، موضوع بر سر این هم نیست که باید به خاطر شما با خانواده اش بحث کنه و رابطه اش را با اونها مکدر کنه، موضوع سر اینه که ما به عنوان یک فرزند در عین احترام به خانواده، باید دارای چارچوب باشیم. باید حریم داشته باشیم، حتی در مورد کوچک ترین مساءل باهاشون مرز بگذاریم. خانواده ای که در ازدواج فرزندش تا این اندازه وارد میشه ، این رفتار یک شبه اتفاق نیفتاده، کمااینکه احتمال زیاد وجود داره که دوست شما در کودکی هم به خاطر تایید خانواده دست به هر کاری زده  و یا مسیرهایی را رفته که نمیخواسته. شما از روی همین رفتار میتونید متوجه بشید که پارتنر شما باید مهارتش را در استقلال تصمیم گیری بیشتر کنه، باید یک جایی هدف و مسیر زندگی خودش را انتخاب کنه، باورهای خودش را تحلیل کنه و ببینه آیا چیزی که فرهنگ و جامعه بهش گفته درسته یا چیزی که خودش طبق تجربه یاد گرفته. همه ما در زندگی جدا از عشق و توجه ، به افرادی نیاز داریم که مهارت تفکر مستقل را داشته باشند، شاید در آینده مساءلی پیش بیاد که پارتنر شما باز هم به خاطر تایید خانواده، برخلاف میلش عمل کنه. پس صبور باشید و اجازه بدید پارتنر شما مسیری که انتخاب کرده را طی کنه، مسیری که قراره بیاموزه روزی باید پای باورهاش بایسته نه اینکه به خاطرش بجنگه، روزی که می‌آموزه ارتباط یک سفر دونفره ست و اطرافیان ما حتی پدر و مادر قرار نیست در دقیقه دقیقه این سفر با ما باشن پس درنهایت باید انتخابی داشت که طبق باورها و ارزش های ما باشه. یک نکته دیگه هم باید بگم و اینکه من فقط ظاهر داستان را از روی چند جمله تحلیل کردم . اینکه چه دلایلی برای مخالفت وجود داره اصلا بیان نشده و من فرض احتمالی را بر این گذاشتم که خانواده ایشون تنها به خاطر مطلقه بودن شما و بدون شناخت چنین مخالفتی کردن. پس این یک فرض هست، اما دلیل دیگه هم باید بررسی بشه. برای مثال باید بدونید دلیل مخالفت برای ازدواج با فردی که طلاق گرفته چیه؟ شاید خانواده به خاطر مسایل مالی فعلا با ازدواج مخالفت کردن؟  یا ممکنه دلایل دیگه ای داشته باشه که پارتنر شما از شما پنهان کرده و مادر را به عنوان توجیحی برای رفتارش مثال زده. این هم یک فرضیه ست.اما نظر من اینه به پارتنرتون در حال حاضر فضا بدید تا فکر کنه، وقتی این فاصله ایجاد بشه بهتر میتونه تصمیم نهاییش را بگیره. در حال حاضر سؤال و کنکاش در مورد اینکه چرا تصمیم به جدایی گرفته ، صلاح نیست خصوصا اینکه جدایی اتفاق افتاده. اگر مخالفت خانواده را دلیلی برای این کار مطرح کرده، به همین بسنده کنید. اما یادتون باشه اگر این شخص به هر دلیلی بعد از مدتی برگشت اون زمان باید دلیل کافی برای ترک کردنش را بیان کنه و ارتباطتتون را قوی تر و با رعایت حد و مرز بیشتری ادامه بدید.

۱۴۰۱/۰۶/۰۹، ۲۱:۲۹
https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
arzwkhdabkh165
عضویت : ۱۳۴۸/۱۰/۱۱
تعداد پست: 7

مرسی بخاطر ارسال نظرتون واقعا مفید بود و حتما به من کمک میکنه

دقیقا همین موضوع هست و قبلا گفته بود که توانایی نه گفتن رو نداره و از بچگی از چیزایی که میخواسته دست کشیده چون مامانش دوست نداشته ولی گفته بود که بخاطر من باید یه جنگی رو با خونوادش شروع کنه و میگفت تا جایی که بتونه تلاش میکنه حتی یه مدتی بخاطر این جریان خیلی داغون شده بود و چون فکر میکرد منو از دست میده حتی گریه میکرد

بله مادرش فقط و فقط بخاطر مطلقه بودن من رو رد کرده و حتی حاضر نشده بکبار با من صحبت کنه 

البته این آقا و خونوادشون وضع مالی خوبی ندارن و تو روستا زندگی میکنن ولی خب شخصیت عالی داشتن که همه جوره تایپ من بود و به کمک هم تونستیم یه وار مناسب با حقوق خوب پیدا کنن و پیشرفت کنن من همه جوره پا به پاش بودم و برای خودش عجیب بود

در پاسخ به:

سلام. ممنون که داستانت را باهامون به اشتراک گذاشتی. اما چیزی که باید این وسط مشخص بشه و مورد بحث ...

۱۴۰۱/۰۶/۰۹، ۲۱:۴۱
https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
radio bina
عضویت : ۱۳۴۸/۱۰/۱۱
تعداد پست: 0

چند ماه از اخرین جوابی که  گذاشتید میگذره. در حال حاضر تونستید مشکلتون را برطرف کنید یا احساس میکنید به کمک نیاز دارید؟

۱۴۰۲/۰۲/۰۵، ۱۸:۴۷

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید
کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات انجمن درد دل رادیو بینا می باشید
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
پر بازدید ترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز