تبادل نظر

https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
pari_parian1814
تعداد پست: 1
2121 بازدید
عنوان تاپیک

استرس از دست دادن مادرم

با سلام و احترام من یک دختر ۳۴ ساله هستم. متاهل و دارای یک فرزند ده ماهه، پزشک متخصص هستم . حدود سه سال هست که همراه با همسرم به المان مهاجرت کردم . مادرم ۵۷ ساله و از سال گذشته مبتلا به یک نوع سرطان خون شدند . استرس و نکرانی من و تنها خواهرم با وجود داشتن خانواده خوب و حامی ،بسیار زیاد شده و مدام استرس و نگرانی دارم. و از حدود ۱/۵ سال قبل از زمان تشخیص این بیماری بسیار رابطه سردی با همسر خوبم دارم. حتی کاهش شدید  لیبیدو ( Libido) بسیار منو ناراحت کرده که باعث شده من در زندگی شخصیم بسیار اذیت بشم با وجود درک و همراهی همسرم احساس میکنم خیلی از همسرم دور شدم . 

مشکل من ۱، کنترل ترس و نکرانی از از دست دادن مادرم و ۲. کاهش رابطه جنسی و سرد شدن رابطه من با همسرم هست. ( من و همسرم بسیار رابطه خوبی داشتیم و داریم و این شرایط استرس زا باعث‌ دوری من از او شده ) 

میشه لطفا منو راهنمایی کنین 

۱۴۰۲/۰۲/۰۳، ۱۴:۵۰
https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
radio bina
عضویت : ۱۳۴۸/۱۰/۱۱
تعداد پست: 0

درود به شما دوست عزیز 

دو مشکلی که شما مطرح کردید، درواقع یک مشکل هست. سردی رابطه جنسی در موقعیت شما، به دلیل وجود استرسی است که در شرایط حاضر با آن مواجه هستید. استرس درواقع پاسخ بدن و مغز ما به یک محرکی است که مغز آن را به عنوان یک خطر شناسایی میکنه، خطری که مغز شما شناسایی کرده از دست دادن مادر هست. اینکه چرا شما میترسید و این اتفاق را مثل یک تهدید میبینید، به خاطر اطلاعاتی ثبت شده در بخشی در مغز شماست که در اصطلاح نوروساینس به آن بخش کامپیوتر میگن یعنی بخشی که باورها، دیدگاه ها و ارزش های شما به صورت اطلاعات ثبت شده در این بخش قرار میگیرن. در پشت این ترس، باورها و تجربیاتی ثبت شده وجود داره که مغز شما با استناد به این دیتاها، این موقعیت را خطر شناسایی کرده. از دست دادن مادر یک عامل خطر شناسایی شده و این موضوع بدن شمارو در حالت ناهشیاری قرار داده تا جایی که همزمان با کاهش دوپامین در بدن شما، نسبت به ارتباط زناشویی بی اهمیت هستید یا تمایلی به تقویت آن نمیکنید چون تا زمانی که خطر برای مغز برطرف نشه، شما همین واکنش را خواهید داشت.این دلیل علمی سردی رابطه و ترس از دست دادن به صورت بسیار مختصر هست. دلیل دیگه ترس بیش از حد شما که همه جنبه های زندگی شمارو تحت تاثیر قرار داده، ممکنه به دلیل وابستگی زیاد به خانواده تون باشه، البته این مورد را از روی ظاهر امر نمیشه تشخیص داد و نیاز به پرسش های بیشتری هست.

نکته مهم اینه که ما نیاز داریم ابتدا دلیل ترس هامون را شناسایی کنیم. ابتدا بر روی یک ورق کاغذ همه اتفاق هایی که بعد از مرگ یک عزیز براتون میفته را بنویسید، یعنی بدترین سناریوی ممکن را درنظر بگیرید و خودتون را در شرایطی قرار بدید که ترس شما اتفاق افتاده. حالا با اتفاقی که ترس وقوعش را داشتید و حالا به صورت فرضی اتفاق افتاده چه واکنشی نشون میدید؟ چه چیزی را از دست میدید؟ چه خلایی را حس میکنید؟ و پاسخ را بنویسید. این تکنیک کمک میکنه که مقداری از ترس شما کم بشه چون در یک سناریوی پیش فرض  با چیزی که میترسید اتفاق بیفته، روبه رو شدید.

یک مقاله در وبسایت رادیو بینا با همین عنوان موجوده که توصیه میکنم مطالعه کنید:

https://radiobina.net/solutions-bearing-death-of-loved-ones

نکته خیلی خیلی مهمتر اینکه، حتما احساسات خودتون را با همسرتون درمیون بگذارید، برای همسرتون توضیح بدید که به خاطر این موضوع ناراحت و مضطرب هستید، گاهی اوقات بک صحبت صمیمانه میتونه بیشتر از یک رابطه جنسی ، بین زن و مرد احساس صمیمیت و نزدیکی ایجاد کنه. در کنار این مورد میزان تحرک خودتون را افزایش بدید، بیشتر در معرض طبیعت باشید، یا مادرتون خاطره بسازید، سعی گنید از همین لحظه ای که در اختیار دارید به بهترین صورت استفاده کنید، تکنیک مایندفولنس را امتحان کنید، زندگی در زمان حال میتونه مانع افکار آزاردهنده بشه. هر فکر نگران کننده ای که دارید را بنویسید و درنهایت اگر با وجود این تکنیک ها احساس میکنید که رابطه زناشویی شما در معرض آسیب قرار داره یا شخص خودتون دچار حالات افسردگی شدید، حتما به یک مشاور و متخصص رجوع کنید. در وبسایت رادیو بینا میتونید به لیست همکاران ما دسترسی داشته باشید.

۱۴۰۲/۰۲/۱۴، ۱۸:۴۵
https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
rahi36677
عضویت : ۱۳۴۸/۱۰/۱۱
تعداد پست: 0

درود ممنونم که شما مثل یک فرشته نجات در زندگی من عمل کردین.

من بعد گذشته از کودکی خیلی بدی که داشتم در اوج محبت به همسرم که خیلی هم دوسش داشتم ازم جدا شد بعد از اون رفتم پیش یه تراپیست خیلی خوب و معروف بعد از چند ماه که میرفتم پیشش و خیلی بهم کمک کرد یهو بخاطر خیانت همسرش خود کشی کرد.تمام باور من رو به همه چیز خانم دکتر خراب کرد و نابود من اون روز فهمیدم که خیلی قوی هستم که بعد از این همه اتفاق بد هنوز هم این فکر به سرم نزده که خود کشی کنم پس من برا خودم یه رستم هستم 

و باید روی خودم کار کنم و خدارو شکر که شمارو پیدا کردم و فک میکنم تو این چند ماه هر روز دارم بهتر از قبل میشم حالاهم از محبت آگاپه شما دارم اشک میریزم و براتون مینویسم.

و پیش خودم هم فکر میکنم چکار کنم تا از رادیو بینا بت نسازم برا خودم 

۱۴۰۲/۰۶/۰۸، ۱۹:۴۷
https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
radio bina
عضویت : ۱۳۴۸/۱۰/۱۱
تعداد پست: 0

درود دوباره به شما 

همه ما صرف نظر از اینکه کجا زندگی میکنیم ، ایران یا خارج کشور، در رفاه یا در فقر، مشکلاتی داریم، این خاصیت زندگی زمینیه که با رنج و درد امیخته شده. اینکه در خیلی از کتاب های انگیزشی یا حتی سخنرانان مشهور مدام گفته میشه هدف زندگی کردن شاد بودن هست یا ارامش، این با توجه به مکانیزم بدن ما کمی غیرممکنه. امیگدال بخشی در مغز ماست که برای شناسایی خطرها شناخته شده ، در اجداد ما خطرهایی مثل حمله قبایل یا حیوانات وحشی امیگدال را تحریم میکرد و حالا زندگی زمینی و مدرن ما همون پیام خطر را برای مسایل دیگه ای صادر میکنه. این سیستم بقای ماست. ما در زندگی با رنج مواجه میشیم اگر کسی ادعا کنه میشه زندگی بدون رنج داشت ، تصور و حرف باطلی هست. اما نکته طلایی اینه که ما بین این دردها و رنج ها و شادی های زندگی تعادل ایجاد کنیم، مشکل دقیقا جایی شروع میشه که تعادل بین درد و لذت بهم میخوره و مارو درگیر افسردگی و اضطراب میکنه. همه روانکاوان و مشاوران هم درد دارن ممکنه جاهایی کنترل هیجانیشون را از دست بدن عین مثالی که گفتید. تعادل خیلی خیلی مهمه، خوشبختانه به خاطر موهبت علم روانشناسی و نوروساینس ما شاهد تحقیقاتی هستیم که بتونیم این رنج را کاهش بدیم. وظیفه ما به عنوان کسانی که در این حوزه فعالیت میکنن، کاهش رنج و کمک به افراد هست نه محو کردن رنج چون غیرممکنه باتوجه به آمیگدال که مدام در حال بقای گونه انسان هست. این مکانیزم ماشین مغزه. یک سری تکنیک هایی هست که به شما کمک میکنه این تعادل را حفظ کنید مثلا هدف داشته باشید، هرچند کوچیک، معنای زندگیتونو پیدا کنید، با ادمهای جدید دوست بشید، نظرات و عقاید مختلف را بشنوید، گاهی از تنهایی و خلوت کردن با خودتون لذت ببرید، خصوصا این مورد اخر یعنی لذت بردن با خود و سرگرم کردن خودتون با اهداف باعث میشه رنج از دست دادن عزیزان کاهش پیدا کنه، یعنی دوره سوگواری و یا رنج به صورت طبیعی بگذره و شمارو درگیر افسردگی نکنه ، خداوند عمر طولانی به مادر محترمتون بده، همونطور که گفتم سعی کنید خطارات بیشتری با ایشون بگذاردی، مرگ چیزیه که هیچ کس نمیوته ازش فرار کنه، این بخشی از طبیعت ماست. با افکارتون مواجه بشید، بنویسید و در حق خودتون مهربان باشید. راجع به هدف گذاری جمعه در تاریخ ۱۷ شهریور من یک مطلب خیلی علمی و مفصل تهیه کردم که بخش هایی از اون برای خود من هم خیلی جدید بود و بهم کمک کرد. حتما بشنوید و هدفی برای خودتون طبق این توصیه تعریف کنید.

در مورد ارادت شما به رادیو بینا ، بنده بسیار مفتخر هستم. من به شخصه هر رفرنسی که علمی باشه مطالعه میکنم ، فکر میکنم اعتیاد پیدا کردن به مطالب علمی و اگاهی، تنها اعتیادی هست که شیرین هست و اسیبی به ما نمیرسونه. ارزوی موفقیت براتون میکنم. 

۱۴۰۲/۰۶/۱۱، ۱۳:۴۹
https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
habshshsjsjsj
عضویت : ۱۳۴۸/۱۰/۱۱
تعداد پست: 3

منم همین ترس از دست دادن مادرمو دارم و بنظرم بخاطر وابستگیه

۱۴۰۲/۰۶/۲۳، ۱۸:۱۲

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید
کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات انجمن درد دل رادیو بینا می باشید
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
پر بازدید ترین تاپیک های امروز
گفتن حقیقت به پارتنر
۱۴۰۳/۰۸/۳۰ ۱۴:۵۲:۴۹
لاغری
۱۴۰۳/۰۶/۰۳ ۱۷:۰۶:۲۹
ترس از تنهایی
۱۴۰۲/۰۴/۱۵ ۱۶:۱۸:۳۳
بیشتر ببینید
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز