تبادل نظر

https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
shima
تعداد پست: 1
2274 بازدید
عنوان تاپیک

Fatemeh

سلام مریم جون،ممنون بابت زحماتی که واسه ما میکشید و فکر مارو باز میکنید،از شما کمال تشکر و قدردانی رو دارم،من ۱۰ساله که ازدواج کردم ،و چندین بار با خیانت همسرم مواجه شدم ،هربار که علت و پرسیدم تا اون مشکل و حل کنم ایشون هربار یه چیزی گفت ،اوایل میگفت اشتباه کردم ،به مرور زمان چند باری گفت تو شروع کننده ی سکس نیستی و من بخاطر این به بیرون گرایش پیدا کردم،من این مشکل رو هم حل کردم ،متاسفانه متوجه شدم با یه خانوم رابطه جنسی برقرار کردن اون زن از من سنش بیشتر و از نظر اندام از من چاق تر و افتاده تر هستن،این باعث شد که تو ذهنم فقط و اینو مرور میکنم که اون زن و به من ترجیح داد،خلاصه که مریم جون من اصلا حال خوشی ندارم، همش تو خودمم ،همسرمم ازم میخواد که من به روش نیارم و مثل گذشته راحت از این قضیه هم بگذرم نمیدونه با دل من چیکار کرده،من ۲تا دختر دارم خودم ۳۱سالمه همسرم ۳۴سالشونه،نمیخوام جدابشم اما واقعا نمیدونم باید چطور با همسرم رفتار کنم ،اون میخواد که من مثل گذشته باهاش مهربون باشم ،من سعی میکنم اما ته دلم حالم خرابه،و متاسفانه ارتباط با این خانوم ها باعث شده به من بدبین بشه،مثلا من واسه باشگاه ثبت نام کردم بعد از یک جلسه که گفتم با بچه برام سخته برم باشگاه گفت نه یا اصلا نرو یا اگه میری با بچه ها برو ،یه وقت باشگاه و نپیچونی بری جای دیگه،خیلی دلم شکست باهاش بگو مگو داشتم و خلاصه به غیرتم برخورد و گفتم اصلا نمیرم،بعد متوجه شدم همین خانومی که باهاش سکس داشته قبل از اینکه بره باشگاه با لباس ورزشی برای همسر من عکس میفرستاده،مریم جون ذهن همسر من مسموم شده،مریض شده،حتی به منو برادر شوهرم شک کرده،فکر میکنه من با برادرش در ارتباطم،من یه دختر خانواده دارم انقدر که از خدا میترسم هیچوقت سمت این کارا نمیرم،چون اعتقاد داره خدا زنای محسنه رو نمیبخشه،

خواهش میکنم کمکم کنید که حالم خوب بشهمن واسه این زندگی خیلی تلاش کردم 

من این زندگی و با چنگ و دندون نگهداشتم لطفا کمکم کنید 

چون مطمئنا منم مشکلی دارم که خودم نمیبینم 

😔🙏

 

 

 

۱۴۰۱/۰۶/۱۹، ۰۲:۳۳
https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
radiobina
عضویت : ۱۳۴۸/۱۰/۱۱
تعداد پست: 0

سلام فاطمه عزیز، یک سوال ازت میپرسم لطفا خیلی خوب روش فکر کن و لازم نیست الان هم جواب بدی، توی خلوتت این سوالو بپرس و بهش جواب بده. با یک مثال خیلی ساده اول شروع میکنم. تصور کن پلیس راهنمایی و رانندگی تمام قوانین سخت گیرانه اش را در مورد رانندگان و شرایط رانندگی ایمن برداره، فکر میکنی تعداد آدم‌هایی که بدون قوانین و جریمه همچنان رانندگی ایمن داشته باشن چقدره؟ یا تصور کن ما یک پلیس خیلی خیلی مهربون و دلرحم داریم که بعد هر بار تخلف فقط با کمی التماس و ابراز پشیمونی، میتونیم نظرش را تغییر بدیم، به نظرت احتمال اینکه ما مجددا تخلف کنیم چقدره؟ زیاد... خیلی زیاد عزیزم! درواقع بسیاری از رانندگان به خاطر جریمه نشدن ، قوانین را رعایت میکنن چون تخلف یک بها و تاوان را به دنبال داره. حالا زندگی را همون جاده تصور کن هر کدوم از ماها به تنهایی توی اتومبیل نشستیم. علاوه بر پلیسی که برای امنیت و رفاه کلی یک جامعه باید ناظر بر اجرای قوانین باشه، هر کدوم از ما هم باید حواسمون به اتونبیل خودمونم باشه، فرقی نمیکنه اتومبیل بغلی ما که داره توی این جاده با ما بیاد همسر باشه، فرزند باشه یا مادر و پدر، ما نیمخوایم اتومبیل ما خش ببینه، آسیب ببینه و باید مراقب باشیم. این مثال را برات زدم تا متوجه ات کنم که ۱. برای زندگیت حد و مرز بگذار ، قوانین را بگو و ۲. تبعات و جریمه زیر پا گذاشتن قوانین را هم تاکید کن. اگر کسی باعث ناراحتی ما شد خصوصا چیزی که ذهن و روح مارو آشفته کرده، باید بهای اشتباه را بپردازه، اگر نپردازه و ندونه اون اتفاق چه صدماتی بهت زده و چه تبعاتی در انظتارشه، این رابطه به جایی نمیکشه. خیانت چیزی نیست که یک فرد بتونه به راحتی فراموش کنه زخمیه که باید الیتام بگیره، مرهم گذاشته بشه و مهمتر از همه طرف مقابل تلاش کنه که وضعیت را بهتر کنه نه اینکه حد و مرزهای محدودکننده ای برات بگذاره. بهای خیانت هیمشه ترک کردن نیست، بهاش جارو جنجال نیست، بهاش همین احساس بهم خوردگی هست که درونت داری و داری سرکوبش میکنی، شما به عنوان یک انسان حق زندگی داری، اگر کسی بدبین هست و شما خطایی نرفتی، این مشکل طرف دیگه شماست نه شما . به نظر من تمام احساساتی که داری، را برای همسرت بنویس، از دردها، رنج ها و حس هایی که بعد این اتفاق آزارت داده بنویس، حستو بنویس، تا از وجود این احساسات باخبر بشه. و برای خودت هم بنویس، چی دوست داری، حد و مرزت چیه، اگه این رفتار مجددا در همسرت تکرار بشه، جریمه اش چیه؟ زندگی شما در حال حاضر فاقد مرز هست، حریم گذاری انجام نشده عزیزم. فاطمه جان، در قدم دوم بعد کارهایی که گفتم، به اتفاق خودت و همسرت به یک مشاور مراجعه کن. 

 

۱۴۰۱/۰۶/۱۹، ۱۶:۱۲
https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
elahe
عضویت : ۱۳۴۸/۱۰/۱۱
تعداد پست: 0

 سلام عزیزم 

خیانت پروسه سنگینی داره ، و چون در این زندگی دو دختر دیگه هم وجود داده سخت تر هم میشه چون اون دو تا دختر در او جو بزرگ میشن و در درونشون با کلی ترس و خشم از مرد و زندگی رشد میکنن که براشون آسیب زا میتونه باشه در آینده و زندگی مشترکشون

علاوه بر مشکل خیانت ، مشکل شکاکی و کنترل گری آقا هم هست که البته همیشه و همیشه افراد خیانتکار این خصوصیت رو دارن که به اطرافیان شک دارن و نمیشه تغییر داد اونها و این ذهنیتشون رو مگر اینکه خودشون خسته بشن و برن از مشاور کمک بگیرن

خب حالا که قرار به ادامه زندگی و تعمیر این زندگی هست باید تغییر و تعمیر رو با هم انجام بدید عزیزم و اول از خودت شروع کنی

اول اینکه فکر کن چرا به من بارها خیانت شد؟

چرا من جذاب نیستم برای همسرم و یک زن چاق و مسن و ،... برای همسرم جذابه؟

چرا همسرم به من اعتماد نداره؟

ببین هزارتا سوال هم ازت بپرسم در نهایت و در خلوت خودت به یک جواب خواهی رسید ... اونم اینه که من خودمو نمیشناسم ، من خودمو دوست ندادم ، من زیبا و جذاب نیستم ، من اعتماد به نفس ندارم ، من عزت نفس ندارم ، من خجالتی هستم و ...

یه جایی به این نتیجه میرسی که تو در نقش مادر بودن غرق شدی و برای همسرت هم فقط سعی کردی شکم و زیر شکمشو سیر کنی 

تو هیچوقت برای خودت و روحت کاری نکردی ، حتی لج کردی باشگاه رو هم ترک کردی 

برلی خودت قانونی نداری ، میگی دو تا دختر دادم ، زندگیم همینه باید بسوزم بسازم

نه عزیزم باید اول روی خودت کار کنی و یک شخصیت پرقدرت و پرجرات باشی و در درجه اول بجای مادر فداکار بودن یک مادر قدرتمند و با اعتماد به نفس بالا باشی برای دخترات که الگو باشی براشون

این پروسه که خودت رو ببینی و دوست داشته باشی زمان بر هست تما بسیار جذابه و راه دوری هم نرو در همین سایت از دوره پیله شروع کن و کتاب‌های عالی که بصورت صوتی هست بهت قول میدم اگر به جنگ خودت بری زن های دیگه که در ذهنت از تو جذابترن محو میشن از زندگیت

در مورد همسرت هم باید بگم خیانت توجیهی نداره اما هر خیانتی به دلیل خلع های درونی شخص اتفاق میفته ، به همسرت فعلا به چشم یک بیمار نگاه کن که بتونی آروم آروم ببخشیش و از اینکه شکاکه و کنترل گری داره واقعا مشکل خودشه ، شما خودتو فعلا درگیر این مسائل نکن و اعصابتون خورد نکن فقط و فقط روی خودت و قدرت درونت کار کن عزیزم و البته امیدوارم روزی همسرت بپذیره با یک مشاور هم صحبت بشه

۱۴۰۱/۰۸/۱۵، ۲۳:۴۷

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید
کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات انجمن درد دل رادیو بینا می باشید
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
پر بازدید ترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز