رابطه

سلام من مشكلمو مينويسم اميدوارم كه  يه راهى  بگيرم راستش من نزديك ٥ سال با يه پسر دوست شدم  از هم دور بوديم اما ٢٤ ساعت با هم بوديم و هز از گاهى ميديديم همو اما وقتى مهاجرا كرد استانبول زمين تا اسمون عوض شد كسى كه با دختر زياد حرف نميزد ، مسروب نميخورد ، همه ى اين كار هارو ميكرد و ما كات كرديم من تصميم گرفتم فراموش كنم هر چند سخت الان نزديك يكساله اما هربار ايشون به من پيام ميداد ، با اينكه راه ارتباطيش بسته بودم . هربار هم ميگفتم ببين من واقعا از بالاتكليفيه تو خسته شدم كه هربار انگار كه كارى نكردى ميايي به من پيام ميدى و انتظار رفتار خوبى رو دارى از من ، هربار هم ميگفت مگه من چيكار كردم من كه كات نكردم تو رفتى . من نه با دختر حرف زدم نه دستشو گرفتم و اين داشتانا اما هربار يه چيزى با يه دختر از اون ادم در ميومد جال اينجاس كه هربار به من پيام ميداد و منيگفت من دوست دارم ميگفنم بابا خب تو تكليفت معلوم نيس دليلي نداره پيام بدى ميگفت فقط ميخوام حال رو بپرسم و قصد و نيتى ندارم  و من واقعا نميدونم چيكار كنم از طرفى هنوز بعضى اوقات ميرم تو فكرش و از طرفى كاراش هربار به اين موضوعات فكر ميكنم نميتونم فراموش كنم از طرفى چند وقت هستش كه با يكى اشنا شدم من ٢٣ و ايشون ٣٢ سالشونه خيلى احترام ميزاره و خب من از نظر رفتارى خيلى پخته تر از قبل شدم و يه جورايي ميدونم چطورى رفتار كنم اما نميتونيم با هم دوست شيم چون ايشون رابطه جنسی داشتن توى روابطشون و من رابطه جنسی نداشتم و دوست ندارم كه تو ى رابطه با من چون نميتونه رابطه جنسی داشته باشه اذيت شه و اينا نميدونم چيكار كنم ممنون ميشم كمكم كنين..