تبادل نظر

https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
تعداد پست: 2
297 بازدید
عنوان تاپیک

تنفر از خانواده

من الان ۴ ساله پشت کنکوری ام همون دختر ۲۲ ساله که ازتون کمک خواستم . من تا قبل از این که پشت کنکوری بشم همیشه که نمره هام ۲۰ بود وشاگرد اول پدر ومادرم میخواستن منو نه اینکه عاشقم باشن نه.چون مادروپدرم از دختر خوششون نمیاد واقعا بدشون میاد مثل همه ی خانواده های ایرانی نیستن ‌. توی این ۴ سال کلی حرف شنیدم بقیه ادما مهم نبودن ولی پدر ومادرم خیلی دلمو شکستن من پشت وپناهم اونا بودن چون قبلا فقط میدونستم از دختر خوششون نمیاد وقتی پشت کنکوری شدم اون روشون رو دیدم. مامانم که از بچگی دشمن من بود من الان هر کاری میخوام بکنم با طعنه و کنایه که مثلا تو کی هستی یا خودتو چی فرض کردی فکر میکنم حتی نمیخواد برم دانشگاه چون خودش نرفته همش میگه درس خوندن چی داره باهر روشی بود دیدم میخواد شوهرم بده اینقدر زیر سر بابام میخونه که نگو هر خاستگاری بیاد براش مهم نیست میگه تو چیت از بقیه زیاده یا خودتو چی فرض کردی که فلان پسر بده وقتی میگم نمیخوام فلانی رو یا ازدواج نمیکنم یه نیش خندی میزنه یواش هم یه چیزی میگه با تمسخر. من میگفتم مثلا کلاس زبان یه جوری رد میشد ولی پسراشو با جون میفرستاد میگفت الان بذار داداشت بره . بعد الان که داداشام میتونن انگلیسی حرف بزنن یا فیلم ببینن مامان بابام منو مسخره میکنن که عرضه نداشتی میگم شما منو کلاس نفرستادین بعد الان چی میگین یکی از اخلاقای بابام که متنفرم ازش همینه مثلا یه دختری ساز میزنه میگه به به وبعد به من میگه عرضه نداری درصورتی که خودش میگه دختر نباید ساز بزنه داداشم بدون اجازه سه تار خرید یه جوری حرف زد همه ی ذوقم کور شد سه ساله داره خاک میخوره یا هر چی میبینه میگه فلانی رو ببین تو عرضه نداری میگم خب میفرستادی که الان انتظار داشتی! داداشم هم که اینقدر تو همه چی گیر داده که از خودم ذله شدم یادمه تو گیفمو نگاه کرد یه بار وقتی دوم سوم ابتدایی بودم بعد که گفتم بابام میگفت باید ببینه میدونم کار بابام بوده وهست همه اخلاقای داداشم همیشه میگه داداشای تو کاری بهت ندارن من هر روز خواهرامو میزدم یه حس ارزشمندی بیخودی هم داره که حالمو بهم میزنه اینه که میگه خواهرام برام میمیرن .فکر میکنه خیلی مهم و با ارزشه .اینقدر تو بچگی بهش اعتماد به نفس داده بابا بزرگم که الانم همین حسو داره اعتماد به نفس مارو با زور گویی و دعوا و ... به زیر صفر رسونده ولی مال خودش آسمونو پاره کرده من با مامان و بابام دعوا های شدیدی داشتیم امسال که تو دعوا میگفت دانشگاه قبول شدن ارزش توئه وگرنه سم بخور بمیر اگه نداری بگو خودم بهت بدم مامانم وای از مامانم 😭😭 ازشون متنفرمممممممممممممم میخوام بمیرن راحت شم الان مشکل من اینا نیست من میخوام این حس تنفر رو از بین ببرم چون فقط داره خودمو از بین میبره اونا که نمیدونن من ازشون متنفرم من واقعا حتی نمیخوام صداشونو بشنوم ببینمشون حتی برای یه لحظه بگین چیکار کنم من یا باید ازدواج کنم که دلم نمیخواد واقعا یادانشگاه قبول شم که به خاطر افسردگی نتونستم بخونم کمک کنین تا وقتی که میرم از این خونه بتونم این حسو از بین ببرم تا زندگی کنم

۱۴۰۳/۰۴/۱۱، ۱۳:۳۳
https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
radio bina
عضویت : ۱۳۴۸/۱۰/۱۱
تعداد پست: 0

سلام عزیزم به رادیو بینا ایمیل بزن و عنوان ایمیلت را بنویس: حس تنفر جمعه کارشناس ما بهت جواب میده. پاسخ کمی طولانیه

۱۴۰۳/۰۵/۰۲، ۲۲:۵۸
https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
radio bina
عضویت : ۱۳۴۸/۱۰/۱۱
تعداد پست: 0

به این ایمیل [email protected]

۱۴۰۳/۰۵/۰۳، ۱۸:۰۵

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید
کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات انجمن درد دل رادیو بینا می باشید
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
پر بازدید ترین تاپیک های امروز
سوال
۱۴۰۱/۱۲/۰۱ ۱۴:۲۸:۰۸
تصویر نگاری
۱۴۰۲/۰۶/۱۹ ۱۱:۳۶:۱۷
بیشتر ببینید
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز