درود به همه دوستان من مردی هستم که ۴۰ سال است در سوئد زندگی میکنم . از قبل عذر خواهی میکنم اگر اشتباه املایی زیاد دیده می شود. . شخصی هستم خوش حال و شوخ و فرار از تنش و عاشق صلح و دوستی هستم. همیشه دنبال بهانه خنده با دیگران هستم. همه چیز خوب و خرم بود همسر ایرانی خود م را ۲۰ سال پیش دیدم و عاشق هم شدیم. که خیلی سریع بعد از ازدواج شکل دیگری گرفت که هنوز ادامه دارد. حسادت غیر منتقی به دوست ومادر و خواهرم از طرف او شدت گرفت و ممانعت برای دعوت دوستانم کم کم به بهتنه های مخطلف شکل گرفت. به همان صورت اختلافاتمان بیشتر شد. خشم و عصبانیت از طرف او زیاد بود به بهانهای مخطلف و بی منتق که من را تو یک شرایط روحی گذاشته بود که ارامش قبل از طوفان برای من اعتیاد اور شده بود. به طوری که عقلم ۱۰۰۰ بار به من میگفت فرار کن ولی یک نیروی جادویی من را مثل کفتر جلد به منزل میکشاند. قربت و دوری از هموطن و تنهایی به من احساسی میداد که جایی دستم بند نیست و جرعت قدم برداشتن برای جدا شدن بیشتر و بیشتر به سرم میزد ولی به خاطر حس بدی که داشتم و دارم قدرت عمل در من صفر شده بود. علتش را هم تا به امروز جویا هستم بعد از جستجوی فراوان در سایتهای ایرانی به این نکته پی بردم که حرکات همسر من خیلی شبیه به اختلال و خود شیفتگی دارد یعنی از ۱۰ تا علاعم حد اقل ۸ تا را دارد. فرار از مسئولیت قبول نکردن اشتباهات و گردن پارتنر انداختند برای تمام مشکلات وی پرخاشگری و در صورت بیخ پیدا کردن و با جدایی کشیدن نرم شدن تا ابها از اسیاب بیفتد. این چرخ پایان ناپذیر نیست و هرگز گول بهبود را نباید خورد. جالب اینجا است که که ایشان لا اقل از لحاض مالی وابستگی به من دارد و من حتی به اوکفتمکه من میدونم تو توانایی دوست داشتند را نداری ولی عقل نداری که نون روی سفرت را به خطر میاندازی. ؟ چون اگر واقعا ان روز برسد کهمن خودم را از دست تو رها کنم تو در وضعیت مالی افتضاهی خواهی افتاد. ولی رفتار او دست خودش نیست و یا اینکه میداند که قلابش سفت گرفته و من میدانم که من به این رابطه سمی اعتیاد پیدا کردم و مثل هرویینی که موقع زدنش ارامش میگیری و نزدنش لرزش توی یک چرخ ابدی و طلخی بی پایان قرار گرفته ام. پرخاشگریها و توهین ها مثل لرزش عمل میکنه که میخواهی فرار کنی و بعد از مدتی سکوت و ارامش و رفتار ارام او مثل تزریق هرویین میشود . من نمیدانم این نوسان های روحی این اشخاص امدی است یا جنون؟ در هر صورت بعد از عمر زید با ایشان من هدفی قرار دادم مه خودم را دریابم و با تکنیک از تنش فرار کنم و تا فقط با ارامش مطلق میتوانم فکر کنم و برنامه ریزی کنم برای فرار از این ماجرا و اعتیاد. افراد مثل من زیاد هستند و این را برای انها مینویسم. خود را خسته نکنید و گناه از شما نیست که او چرا این را به شما میگوید. شخص خودشیفته فقط خود را میبیند و شما طعمه ای نیستی بس. اگر مبگوید مادرت این را میگوید و یا خواهر و برادرت ان، بهانه ای بیش نیست چون خرد کردن شما و فاصله انداختن بین شما با خوانواده و دوستانتان. چون او این را میخواهد که شما تمام وقت در اختیار ان شخص باشیدکه به او رسیدگی کنید. تگر تثجه شما به دوست و خوانواده و یا حتی خودتون برود شر به پا میشود. یک تاتیک که به من کمک کرد این است که چون قبلا با جان ودل کارهایش را میکردم (دوران صلح) هر وقت او را به چالش میکشیدم حملات شروع میشد. او را به چالش نکشید. من بهانه های خودش را به خودش برگرداندم و با کلام عاشقانه، حتی تگر از ته قلبم نیست. چون با تمام زیرکیشان احمق هم هستند . از نقطه ضعفشان که خود بزرگ بینی است سو استفاده کنید بگویید عزیزم من خیلی دوست دارم این کار را برات بکنم ولی دستم چند مدتی است درد میکند. به این صورت اچمز میشوند و نمیدانند که که چه بکنند. چون بهانه دعوا دستش نمیدهی. البته قدرت زیادی میخواهد که با تمرین میتوانی به انجا برسی. هرز کاه که کنترلش از دستم میرود مسلما خشمش برو میاید. تمام پون هایی که توی این سالها به او دادم دارم خورد خورد پس میگیرم با صلح حد اکثری. ممانعت از دستور با صلح و با بهانه های مختلف امروز بی حالم، الان دستم درد میکنه، مثل اینکه کرونا گرفتم و نه با جنگ برای کرفتن حق مسلم خود. ذر ازدواج هستی یا نه مهم نیست. کلمه ازدواج و عشق برای فرد خودشیفته بی معنی است پس سعی نکن همسر خوبی باشی چون جواب نمیدهد. فقط باید خودت و بچه ات را نجات دهی نه با دعوا بلکه با زیرکی و روباه صفتی. چون منطق جواب نمیدهد و فکر نکن کارت درست نیست . این افراد به بچه خودشان هم رحم نمیکنند وقتی که احساس خطر میکنند. و من فکر میکنم که باید مواضب باشی که لطمه به بچه کوچک نرسد.
درود بر شما داستانتون را که میخوندم خیلی متاثر شدم در کنار سیاستی که در پیش گرفتید چند کار میتونید انجام بدید با زبانی که خودتان یاد گرفتید ، قانعش کنید چند کارو انجام بده ۱. تحرک و ورزش به خاطر ازاد شدن اندورفیین و دوپامین ۲. مستقل شدن از لحاظ مالی و در اخر این توصیه های من در مورد خود شماست: در یک ورق کاغد صادقانه بدون هیچ سانسوری ، مزایا و معایب این رابطه را بنویسید دلیل وابستگی را بنویسید دلیل دوست داشتن همسر و هربار به سوی ایشون برگشتن را بنویسید و بعد از اتمام این یادداشت، تصور کنید یک شخص با ناظر بیرونی هستید، اگر قرار باشه شما به عنوان یک شخص سوم که از بیرون به این داستان و این یادداشت هایی که نوشتید، پاسخ بده و درمانی را پیشنهاد بده، چه مینوشتید. خیلی مهمه این تمرین نوشته بشه. اگر دوست داشتید میتونید پاسختون را به رادیو بینا ایمیل کنید تا کارشناسان بهتر راهنماییتون کنند [email protected]
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید