سلام مریم خانم عزیز میخواستم مشکلم رو با شما مطرح کنم من با یک بیماری نادر متولد شد که مسیر زندگیم رو بسیار متفاوت و بسیارسخت کرد ازهمون کودکی و نوجوانی همش تو خیال بودم خیالاتم پناهگاهی برام شده بودند برای فرار از مشکلاتی که هیچ نقشی در ایجادشون نداشتم و بسیار ناجوانمردانه تنها بودم برای حل کردنشون البته نمیخوام این بحث رو باز کنم ولی اگه والدین نادانم منو در کودکی درمان کرده بودن زندگیمو رو نجات داده بودن ولی خوب نکردن )زندگی پر از درد ورنجی داشتم به سبب بیماری و تبعاتش و حق و حقوقهایی که ازم گرفت بعد از مهاجرتم مدتها زیر نظر روانپزشک بودم در تمام این مدتها خیال پردازی تنها پناهگاه من بود بیش از یک سالی میشه دیگه پیش روانپزشک نمیره و حدود هفت ماه دارو های ضد استرس رو قطع کردم(pregabalin) حدود سه ماه پیش کارم رو رها کردم و البته بسیار خوشحالم از رها کردنش البته قصدم این بودکه بتونم بعد سالها تحصیل در زمینه هنر بتونم در رشته خودم فعالیت کنم و دوباره به حرفه مورد علاقه برگردم به صورت فریلنسر ولی نمیتونم نمیشه باید خدمتتون عرض کنم این زندگی سخت از من انسانی متفاوت ساخت ماههاست مخصوصا اون مدت که سر کار میرفتم تو رستوران بیشتر از ۲۰ همکار داشتم از ملیتها و رفتارهایی مختلف متوجه شده به مرحله آیی رسیدم که واقعا هیچی دیگه بهمم نمیریزه آرامشم رو خراب نمیکنه پراز صلح و آرامش درونی شدم حتی مقابل ی شخصی که باهام دعوا میکنه خیلی شدید داد میزنم سرم هیچی اتفاقی درونم نمیوفته حالم رو بد نمیکنه شاید لازم بگم خیلی آرام میخوابم مدتی گیاهخوارشدم به نوع غذام دقت میکنم ورزش میکنم پیاده رویم رو میرم انگار بدنم خودش درملن خودش رو پیدا کرده باید بگم که از نظر روحی و جسمی در وضعیت خوبی هستم خدارو شکر حتی فکر و خیالات منفی هم نمیاد به ذهنم یا میآد و سری مثله حباب روی آب محو میشن به ی آگاهی نسبت به خودم رسیدم میدونم خیلی قدرتمندم ولی مشکل غرق شدن در خیالات من و از زندگی انداخته نمیدونم خوبه یا بده ولی حتی دیگه مثله قبلها خودم رو سرزنش نمیکنم از این کار ولی رویاهام چی میشن!!! ی سری ویدعو دیدم یوتوب ولی باور کنید برای ی نفر که سالهاست خیالپردازی رو بهترین دوست و پناهگاهش دیده نمیتونه با این توصیه ها رهاش کنه آیا امکان دارو درمانی هست لطفاً راهنماییم کنید،ممنون
درود بر شما برای من بنویسید که خیال هاتون چیه؟ ایا ارزوهایی هست که بهش نرسیدید؟ یا حالت ایده ال شماست که دوست دارید وقایع اونطور به نظر برسن. خیالبافی که ازش صحبت میکنید، دقیقا چه بخشی از این براتون آزاردهنده ست؟ و اگر خیاابافی شما ادامه پیدا کنه، به نظرتون چه اسیبی بهتون وارد میشه؟ چه ایرادی میبینید؟ کدوم بخش زندگی شمارو مختل کرده؟
سلام ممنون از وقتی که گذاشتید و پاسخ دادید خیالاتم مربوط به گذشته چیزهایی که میخواستم ولی بهش نرسیدم ولی خوب به شکل مثبت و اینکه واقعا رسیدم ولی خوب میدونم از طرفی عبث هست و بی فایده چون مربوط به اون دورانه اون افرادی که اون دوران تو زندگیم بودن و همه چیزهایی که خوب دیگه پیش نمیاد گذشته و تموم شده و تکرار نمیشه ولی شیرینه برام ساختن گذشته تو ذهنم اونجوری که دوست دارم اتفاق میافتاد، لذت میبرم از تصور کردنشون و نمیتونم ترکش کنم اینکه پرسیدید کدوم بخشش آزار دهندست این بخشش که از زندگی افتادم ساعتها تو خیالم مثلاً میخوام ی کتاب بخونم یا ی هر کار دیگه نمیتونم تمرکز کنم البته وقتی سر کار میرفتم نه اینطور نبود خودم رو متعهد میدونستم متمرکز باشه رو کارم و واقعا بودم و خوب کار میکردم حتی ی وقتایی همکارانم بهم میگفتم ی جور کار میکنی انگار هیچ چیز مهمتر از انجام این کار تو دنیاواست وجود ندارد، مریم خانم عزیز من فک میکنم دچار یک نوع بیماری شدم یا ی مشکلی که نمیتونم ازش خلاصشم رویاهام به واقعیت نرسیدن چون همشون تو ذهنم انجام شدن اونجا همه چی اوکی شده من تیکشون رو زدم و تمام، خیالات منفیم گاهی میان خانواده بدی که داشتم زجر و شکنجه های که بهم دادن وجودم رو پر از نفرت میکنن و از خدا میخواهم بشدت مجازاتشون کنه و کارمای رفتاراشون رو بگیرن در کل یا باید خودم رو درگیر خیالات مثبت گذشته کنم یا خاطرات بد گذشته با ی خانواده بدمیان سراغم،روابط کم دوستان کم تنهایی زیاد
من فکر نمیکنم خیالبافی به تنهایی بیماری باشه.فطق باید سرتون را مثل سابق که سر کار میرفتید شلوغ کنید. اگر بودجه شرکت در دوره الفبای مغز در روابط را دارید، توصیه میکنم حتما شرکت کنید چون تمامی سوالاتتون و دلمشغولی هاتون در این دوره پاسخ داده میشه. چه در مورد رویاپردازی و چه خاطرات تلخ گذشته تون. اگر بودجه را ندارید، با پشتیبان وبسایت صحبت کنید که دوره را براتون قسطی کنن و ماهانه به اندازه بودجه تون پرداخت کنید.
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید