سلام مریم جانم درود بیکران تقدیم وجود نازنینتون عزیز دلم چرا نمی تونم برا کارهای شخصی خودم برنامه ریزی کنم و مدیریت زمان داشته باشه هزار و یک کار برای انجام دارم ولی سر درگمم از کجا شروع کنم اولویت بندی میکنم ساعتها فکر میکنم ساعت میدم برنامه می نویسم ولی عملا انجام نمیشه از روز مرگی خسته میشم حس بیهودگی و پوچی دارم عیب بزرگ کارم اینه اول باید همه چی مرتب و منظم باشه خوته تمیز مسوولیت سرویس دهی منزل و بچه ها و خانواده کامل و عالی انجام شه بعد برم سراغ امرات شخصی و آرزوی خودم مثل ورزش مطالعه کار هنری و .... وقتی می رسم که دیر خسته و کم اترژی یا وقت نیست یا کار غیر منتظره پیش میاد چه کار کنم از اینکه کار مفید انجام نمیدم حالم بده عمرم گذشت به سرویس دهی خانواده پس خودم چی من که توانایی بالایی در برقراری ارتباط و انجان کارای مختلف دارم ولی ننی تونم انجام بدم و از تظر حال روحی و شخصی حس مثبت و مفید داشته باشم و به اقتصاد خانواده کمک کنم خیلی کلافه و درمانده هستم نمی دونم دست به چه کاری بزنم که نتیجه بخش باشه درامدزا باشه در اجتماع باشم و ... شما چه طور چند کار رو با هم انجام میدین و موفقین واقعا چه جوری ؟؟؟؟
برای اینکه در خودت انرژی و انگیزه شروع یک کار را داشته باشی یک تکنیک برات مینویسم،به شرط اینکه گزارش کارت را برام هر هفته بنویسی
یک کاری را بین کارهایی که میگی رهاش کردی و وقت نکردی انجام بدی را انتخاب کن،مثلا ورزش
برای اینکار یک تقویم یک ماهه بنویس اینکه من باید ۳۰ روز تحت هر شرایطی ورزش کنم ،با پیاده روی شروع کن ،صبح قبل انجام کارهای خونه از خونه بزن بیرون ، نیم ساعت پیاده روی کن و برگرد، تحت هر شرایطی
هر روز اینکارو انجام بده و توی دفترت بنویس تا ۳۰ روز بشه
هر هفته کزارش کارت را برام بنویس
بعد اتمام این ۳۰ روز براتون میگم قدم بعدی چیه
درود بر شما مریم خانم نازنینم از اینکه برام وقت گذاشتین و پاسخگو بودین یه دنیا ممنونم من تازه امروز پاسخ سوالم رو دیدم ، بله چشم حتما از فردا شروع میکنم حقیقت نیت از امروز داشتم ولی چون دیشب دخترم رفت به شهر دیگه برای ادامه تحصیل در دانشگاه منم کلی از دوری دخترم گریه کردم امروز حال ظاهری و روحی مناسبی نداشتم از خونه بیرون برم اینو گفتم که از نظر روحی بدونین که من چه قد عاطفی و حساسم و زیادی احساسی هستم منو بشناسید و بهم برنامه بدین تا این زیاده روی اصلاح شه . بازم ممنونم ، گزارش کار ورزشم رو اخر هفته تقدیم میکنم دوستون دارم صورت ماهتون رو می بوسم خوشحالم که هستین من هر کدوم از دوستان و آشنایان رو می بینم در مورد شما صحبت میکنم و شما و دوستان خوب رادیو بینا رو بهشون معرفی میکنم کمترین کاری که از دستم برمیاد شاد باشین و تندرست .
در دفترت سی روز را بنویس
مثلا روز اول
روز دوم
روز سوم
و الی اخر
هرروزی که پیاده روی انجام دادی،جلوی اون روز بنویس:یک روز انجام شد
روز دوم: دو روز انجام شد
روز سوم :سه روز انجام شد
تا روز ۱۵ این برنامه را تحت هر شرایطی انجام بده تحت هر شرایطی چون اگر انجام ندی مجددا اهمال کاری سراغت میاد
مثلا اگه روزی حوصله پیاده روی طولانی نداشتی ۵ دقیقه تا فروشگاه پیاده برو و برگرد
راز این تکنیک اینه که ۳۰ روز باید انجام بشه و به همون صورتی که توضیح دادم
منتظر گزارش هفتگیت هستم
درود بر شما نازنینم ممنون دز پاسخگویی و راهنمایی تون جالب بود برام که باید بنویسم روز دوم دو روز انجام شد و ... خیلی حس خوب و مثبتی هست حتما می نویسم و پایان هفته گزارش رو میدم سپاسگزارم ممنونم که هستین مهربونم ❤❤❤❤❤💋
درود بر شما
سلام مارو در جریان برنامه ات بگذار عزیزم
سلام مریم خانم عزیزم طبق برنانه ریزی که برای پیاده روی داشتم ۳۰ روزه، که عادت کنم یک هفته خوب بود بعد مریض شدم و سفری پیش امد دوباره وقفه در کارم افتاده حالمو خراب کرده دوباره از اول بنویسم و ۳۰ روز رو شروع کنم ؟؟
سلام مریم خانم عزیز میخواستم مشکلم رو با شما مطرح کنم من با یک بیماری نادر متولد شد که مسیر زندگیم رو بسیار متفاوت و بسیارسخت کرد ازهمون کودکی و نوجوانی همش تو خیال بودم خیالاتم پناهگاهی برام شده بودند برای فرار از مشکلاتی که هیچ نقشی در ایجادشون نداشتم و بسیار ناجوانمردانه تنها بودم برای حل کردنشون البته نمیخوام این بحث رو باز کنم ولی اگه والدین نادانم منو در کودکی درمان کرده بودن زندگیمو رو نجات داده بودن ولی خوب نکردن )زندگی پر از درد ورنجی داشتم به سبب بیماری و تبعاتش و حق و حقوقهایی که ازم گرفت بعد از مهاجرتم مدتها زیر نظر روانپزشک بودم در تمام این مدتها خیال پردازی تنها پناهگاه من بود بیش از یک سالی میشه دیگه پیش روانپزشک نمیره و حدود هفت ماه دارو های استرس رو قطع کردم(pregabalin) حدود سه ماه پیش کارم رو رها کردم و البته بسیار خوشحالم از رها کردنش البته قصدم این بودکه بتونم بعد سالها تحصیل در زمینه هنر بتونم در رشته خودم فعالیت کنم و دوباره به حرفه مورد علاقه برگردم به صورت فریلنسر ولی نمیتونم نمیشه باید خدمتتون عرض کنم این زندگی سخت از من انسانی متفاوت ساخت ماههاست مخصوصا اون مدت که سر کار میرفتم تو رستوران بیشتر از ۲۰ همکار داشتم از ملیتها و رفتارهایی مختلف متوجه شده به مرحله آیی رسیدم که واقعا هیچی دیگه بهمم نمیریزه آرامشم رو خراب نمیکنه پراز صلح و آرامش درونی شدم حتی مقابل ی شخصی که باهام دعوا میکنه خیلی شدید داد میزنم سرم هیچی اتفاقی درونم نمیوفته حالم رو بد نمیکنه در کل شاید لازم بگم خیلی آرام میخوابم مدتی گیاهخوارشدم به نوع غذام دقت میکنم ورزش میکنم پیاده رویم رو میرم انگار بدنم خودش درملن خودش رو پیدا کرده باید بگم که از نظر روحی و جسمی در وضعیت عالی هستم خدارو شکر حتی فکر و خیالات منفی هم نمیاد به ذهنم یا میآد و سری مثله حباب روی آب محو میشن به ی آگاهی نسبت به خودم رسیدم میدونم خیلی قدرتمندم ولی مشکل غرق شدن در خیالات من و از زندگی انداخته نمیدونم خوبه یا بده ولی حتی دیگه مثله قبلها خودم رو سرزنش نمیکنم از این کار ولی رویاهام چی میشن!!! ی سری ویدعو دیدم یوتوب ولی باور کنید برای ی نفر که سالهاست خیالپردازی رو بهترین دوست و پناهگاهش دیده نمیتونه با این توصیه ها رهاش کنه آیا امکان دارو درمانی هست لطفاً راهنماییم کنید،ممنون
البته این و که گفتم با غرق شدن در خیال پردازی به کارام نمیرسم ولی دیگه حتی احساس ناراحتی هم نمیکنم شاید خودش ی جور بیماری باشه ؟؟!!!!
سلام چرا جواب منو نمیدید؟
برام لیستی از خیالپردازی هاتون را بنویسید تا بیشتر کمکتون کنم
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید