سلام مریم عزیزم امیدوارم که خوب باشید مریم عزیزم مدتی با همسرم اختلاف داشتم که در جریان هستید ولطف کردید من را راهنمایی کردید دخترم 8سالشه یک روز کارواجبی داشتم کسی هم نبود از دخترم مراقبت کنه باهاش صحبت کردم وتلوزیون روشن کردم وبهش تبلت هم دادم وتوی خانه تنها گزاشتمش به مدت نیم ساعت ورفتم در هم قفل کردم (البته این هم بگم که پدرش قبلا در حد خرید کوچک تا سر کوچه تنهاش گزاشته بود )
وقتی برگشتم دخترم گریه کرد وگفت دیگه من را تنها نزار واز ان روز حتی از تو مدرسه به من زنگ میزنه که زودتر بیا دنبالم ودلم تنگ شده واین مسائل لطفا من را مثل همیشه که زحمتت میدم راهنمایی میکنی چکار کنم نگرانیش رفع بشه با تشکر
سلا
دخترتون به خاطر اتفاقاتی که بین شما و همسرتون افتاده دچار احساس عدم امنیت شده، اگر نتونید در همین سن احساس امنیت را براش فراهم کنید، متاسفانه در اینده ممکنه وارد روابطی بشه که ناسالم هست و برای کمبود امنیت دریافت نشده، وارد رابطه هایی بشه که ازار ببینه.
من دوست نداشتم این موضوع را اینطور رک و صریح عنوان کنم، اما مجبور شدم تا شما بدونید چه آسیبی ناخواسته به فرزندتون میزنید. فعلا به خاطر اینکه چالش هایی را پشت سر گذاشته حتی الامکان تنهاش نگذارید و همونطور که بهتون گفتم سعی کنید باهاش وقت بگذرونید. خیلی از زن و شوهر ها به خاطر عدم تفاهم باهم زندگی نمیکنند اما نقش شما به عنوان مادر و پدر تغییری نکرده و شما در هر شرایطی باید اجازه بدید تجربه در کنار شما و پدرش بودن را کسب کنه. همونطور که تاکید کردم و باز هم مجددا یاداوری میکنم سعی کنید باهاش وقت بگذرونید. اگه بتونید دخترتون را در یک کلاس گروهی که باعث ایجاد لذت و هیجان درش بشید عالیه، مثلا کلاس رقص، موسیقی که بتونه سرش را گرم کنه. یادم میاد خانمی چندسال پیش که از همسرش جدا شده بود اینو بهم گفت و خیلی حرفش به دلم نشست. برای شما هم میگم که ازش استفاده کنید. اون خانم گفت: زندگی بهم یاد داد ما هرچقدر هم اطرافمون شلوغ باشه باز هم در خلوت تنهاییم و به همین خاطر بچه هام را تشویق کردم هنری یاد بگیرن که در خلوتشون با خودشون عشق کنن.
ببینید دخترتون چه هنری علاقه نشون میده، این میتونه آینده فرزندتون را از آسیب نجات بده.
متشکرم دخترم به یوگا علاقه داره
سلام مریم عزیزم امیدوارم که سلامت وشاد باشید مریم عزیزم درباره دخترم که دچار احساس عدم امنیت شده مزاحمت شدم در طول این مدت با راهنمایی شما وگوش کردن به پادکست های شما توانستم حس جرات مندی خودم را قوی کنم وخواسته هام را به همسرم صریح بیان کردم وبرای رشد فردی در ورکشاپ های شما شرکت کرده ام والان حا روحی خودم بهتره وهمسرم دو هفته هست به منزل برگشته وهردو برای زندگیمون تلاش میکنیم البته من این بار رفتارم را تغییر دادم وبرای خودم ارزش واحترام بیشتری قائل هستم واجازه نمیدم همسرم خط قرمزهام را رعایت نکنه ومتقابلا منهم بهش احترام می گزارم وجلوی بچه دعوا نمیکنیم ودر تربیت بچه با هم هماهنگ تریم وقت بیشتری با دخترم می گزرانم وباهم اما جدا به کلاس یوگا مادر وکودک می رویم ووکلا از محبت ووقت سعی میکنم کم نزارم اما بازهم امروز دخترم از مدرسه زنگ زد با گریه که من حتما برم برم دنبالش نه پدرش با اینکه پدرش دیوانه وار عاشقشه واین موضوع من را به ریخته مریم عزیم بگو چه کار کنم دخترم سریع تر از این حالت خارج بشه خیلی نگران ایندشم روابط من ودخترم بسیار با هم خوب هست وباهم مثل دوتا دوست هستیم دخترم همه چیز را برای من تعریف میکنه نمیدونم چرا اینطور شده کمکم کن
سلام عزیزم
من پاسخ این سوال شمارو داده بودم، ایا به دستتون رسید ؟
خانه
دوره
پادکست
کتاب
انجمن
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید