الان بدون من نمیتونه زندگی کنه دوروز منو نمیبینه بهونه میگیره حساس و زود رنج شده فقط میگه ب من توجه کن تا حدودی مهار شده ولی ی مشکلی ک هست یکی از همکارای سابقش قبل از اینکه این آقا بیاد تو زندگی من از من خواستگاری کرده بود و ی سری روابط بین ما اتفاق افتاده بود ولی خب ما نتونستیم باهم ازدواج کنیم حالا هربار ک اون آقا رو میبینه کلا بهم میریزه با اینکه از اول همه چی رو میدونست و من باکره و مجرد هستم ولی پارتنرم جدا شده و یک دختر پونزده ساله داره من سی و پنج سالمه و ایشون 48 الان سه ساله ک این آقا تو زندگیه منه و کم کم داریم تصمیم ب ازدواج میگیریم ولی وجود اون آقا تو گذشته من باعث آزار این آقاست همه چی بین ما خوب و عالیه فقط نمیدونم تا کجا میتونم پیش برم اصلا آیا ی روزی میتونه سر اون آقا با خودش کنار بیاد یا نه ....وادادم دیگه
این مشکل اون اقاست نه شما، قرار نیست شما حلش کنی
درسته مشکل اون اقاست اما همون اقا با این بدبینی ها داره رابطه را خراب میکنه، به نظرم اون اقا به شدت ترس از دست دادن داره و اول باید این خانم باهشا صحبت کنه که این مربوط به گذشته میشه و توی رابطه فقط وجود یک رقیب نیست که باعث تخریب شدن رابطه میشه خیلی چیزهای دیگه وجود داره. ببخشید میگم اما مدر یا زنی که اینطوری اول رابطه داره اینقدر حساسیت نشون میده بعدها ممکنه نسبت به همه چیز چنین ترسی داشته باشه حتی بچه یا خانواده اون دختر
در پاسخ به:
این مشکل اون اقاست نه شما، قرار نیست شما حلش کنی
کاربر عزیز گذشته ما مربوط به خودمونه و یکی از اولین حد و حدودها و مرزهایی که با طرف مقابلمون باید بگذاریم اینه که نسبت به مسايلی که در کذشته ما اتفاق افتاده کنجکاوی نکنه یعنی این باید جزو حریم خصوصی ما باشه. اما یک سری موضوعات هست که در گذشته هست و پنهان کاریش درست نیست مثل بیماری مزمنی که هنوز وجود داره، مثل همسری که ازش متارکه کردیم، مثل یک مشکلی که ممکنه هنوز توی روابط فعلی ما خودشو نشون بده. اما غیر این موارد، باید با پارتنرتون صحبت کنید که این موضوع مربوط به گذشته شماست و دوست ندارید در موردش صحبتی بشه. این یعنی اولین مرز و طرف مقابل شما تمرین میکنه تا وارد مرزهای دیگه شما نشه.
دقیقا مشکل ما وقتی شروع میشه که مرز نمیذاریم
در پاسخ به:
کاربر عزیز گذشته ما مربوط به خودمونه و یکی از اولین حد و حدودها و مرزهایی که با طرف مقابلمون باید...
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید