سلام.
من متاهل دارای یک دختر ، همیشه آرزوم داشتن بچه بوده هم دختر هم پسر ، نصایح قدیمی هم قبول ندارم آدم چونکه هم پرتقال دوست داره هم سیب، زندگی ارومی دارم ، اما ندلشتن فرزتد دیگر بویزه یه پسر همیشه یه کمبود و ناراحتی در گوشه ی قلبمه ، دنیایی که به خواستت نمیتونی برسی ، خانمم مشکل پزشکی داره ، دوا درمونم افاقه نکرده ، من و این نا راحتی و این خواسته طبیعی چه کنم ، ملال روزای اینده که کاری نکردم چه کنم . راهنمایی منطقی دارید بفرمایید ، بهر تقدیر ممنون . از ناراحتی بالشتر از اشک باشه رو باید دریافت کنید. مستدام باشید.
salam cheghadr soal shoma baram jaleb bod , hala man ye soal daram ,in ehsas ghalbi khodetono ya barai harf mardom injori fekr mikonid?
خواسته دل خودمه ، ربطی به مردم نداره
در پاسخ به:
salam cheghadr soal shoma baram jaleb bod , hala man ye soal daram ,in ehsas ghalbi khodetono ya ...
سلام دوست عزیز، نوشتید که زندگی آرامی دارید، یک فرزند دختر دارید، به حرف و عقاید سنتی گذشته کاری ندارید، و یکی از مثالهایی که در زمینه دلیل خواستن فرزند پسر دارید رابا اینجمله نشان دادید: آدم هم پرتقال دوست داره هم سیب، همسرتون باوجود تلاش برای بارداری، موفق نشدن و درنهایت بسیار ناراحت هستید. یکی از دوستان در پاسخ داستان شما نوشتن که آیا به دلیل حرف مردم این تمایل در شماایجاد شده یا به خواست قبلی خودتونه و شما فرمودید نه! به خواست شخصی خودم هست. ابتدا این حرف آخر شما را تحلیل میکنیم. گفتید خواسته قلبی من هست! خواسته قلبی یعنی من یک باور و عقیده و تمایلی دارم که براساس این باور و یا علاقه میخوام فرزند پسر هم داشته باشم. من و شما وقتی به دنیا میایم، آیا در سن یک سالگی و یا شش ماهگی و کمتر... علایق شخصی داریم؟یک کودک آیا میتونه تحلیلی نسبت به جهان پیرامون خودش داشته باشه؟ مثلا باور و عقیده مستقلی داشته باشه که با اون متولد شده باشه؟ قطعا کودک باورها و داده های ذهنی خودش را از جایی باید تامین کنه. اولین منبعی که ما از اونها اطلاعات و درواقع خوراک ذهنمون را برطرف میکنیم کجاست؟ قطعا خانواده و خصوصا مادر و پدر. خانواده اولین منبعی هست که فلسفه و چشم انداز زندگی را برای ما تعریف میکنه، ما در خانواده نسبت به دنیای پیرامون خودمون به یک مفهوم و تعریف میرسیم. برای مثال دختر در یک خانواده سنتی از طریق مشاهده رفتار مادر و پدر متوجه میشه دختر خوب باید اشپزی بلد باشه، یا پسر متوجه میشه نقش نان اور خونه را باید داشته باشه. ما در کودکی براساس این داده ها که توسط والدین به ما تزریق شده جهان بینی خودمون را شکل میدیم و بخش بزرگی از این اطلاعات در ضمیر ناخودآگاه ما جای میگیره. پس من و شما باورها و تمایلات فعلی خودمون را براساس یک سری الگوها که ابتدا در خانواده و سپس در جامعه است ، شکل میدیم. اینها را گفتم که براتون توضیح بدم، علاقه و تمایلی که در حال حاضر دارید و رنجی که در حال حاضر متحمل شدید، صرفا داستان دوست داشتن سیب یا پرتقال نیست، این ناراحتی و رنج ریشه بسیار بسیار عمیقی داره، چرا رنج میکشم؟ چرا بالشت من از اشک پر میشه؟ چرا از نداشتن پسر اینقدر غمگین هستم؟ چون برای مغز من نداشتن فرزند پسر، ( در مثال شما) پیام خطر برای ذهن منه و بدن من در مقابل این اتفاق وارد واکنش دفاعی جنگ یا گریز شده، این موقعیت یک زنگ خطر هست و درنتیجه بدن و مغز من هورمون هایی را ترشح میکنه که به رنج، اشک، دلتنگی منتهی میشه. این سیستم تکاملی انسان هست. در گذشته در زمان اجداد شکارچی ما، مواجهه با قبایل جنگجو یا حیوانات درنده یک خطر بود، انسان یا فرار میکرد یا میجنگید، اما در دوره فعلی خبری از حیوانات وحشی یا قبایل متخاصم در همسایگی ما نیست اما نداشتن فرزند، کمبود پول، نداشتن خانه، نداشتن شغل، وجود رابطه ناسالم، همون سیستم دفاعی جنگ و گریز را در ما فعال میکنه و بدن هورمون ترشح میکنه تا شمارو به فرار یا جنگ وادار کنه. اینها را براتون به زبان خیلی ساده توضیح دادم تا براتون بگم امکان نداره که پشت این نگرانی ، یک باور خفته نباشه. من باوری دارم که در طی سالهای زندگیم بهش ایمان داشتم، از خانواده، از مدرسه از رسانه ها چیزهایی شنیدم شاید بهش اعتقاد نداشتم اما در ناخوداگاه من ضبط شده، حالا وارد موقعیتی شدم که برخلاف اون سیستم فکری منه، من اعتقاد دارم هم باید سیب را داشته باشم هم پرتقال، من باور داشتم فرزند دختر و پسر کنار هم به من لذت پدری بیشتری میده، من دیدم که فرزند پسر یا دختر هرکدومشون شیرینی خاص خودشو دارن، تصاویر خانواده های زیادی را در ذهنم حک کردم و بدون اینکه خبر داشته باشم، ذهن ناخوداگاه من بهم دیکته کرده زندگی با فرزند دختر و پسر زیباتره، حالا شرایطی برای من ایجاد شده که یک مهره لذت من کمه، این یعنی پیام خطر برای مغز من، این یعنی یک وضعیت خطر، یک وضعیت مشکوک و سیستم دفاعی با ترشح هورمون که زاییده همون باورهاست، در من حالت غم و رنج و ملال ایجاد میکنه. بنابراین در قدم اول من باید نسبت به تمامی این حالات خودم آگاه باشم، به جای اینکه زندگی خودم را درگیر رنج کنم، همسر خودم را در پروسه طولانی و گاه دردناک درمان بگذارم، ابتدا تحقیق کنم چرا نداشتن پسر منو اینقدر ناراحت کرده؟ چرا باید حتما پسر هم داشته باشم؟ چرا باید زندگی من بدون نقص باشه؟ آیا زندگی در این دنیا همیشه بر خواسته و بروفق مراد من بوده؟ آیا به من گفتن من و شما به عنوان یک انسان به هر چیزی که دوست داریم باید برسیم؟ آیا خانواده من در کودکی هرچه خواستم برایم تامین کردن؟ دوست عزیز من در تمامی پاسخ هایی که به دوستان میدم قصد تراپی ندارم و میدونید که باید برای تراپی جلسات درمانی زیادی را پشت سر بگذارید اما در این فضای محدود حداقل میتونم با طرح سوال و به چالش کشیدن داستان هاتون، شمارو متوجه ریشه ها کنم. متوجه تغییر و تحولات شیمیایی که با بازی مغز شما انجام میشه کنم و درنهایت بگم که هدف این سیستم پیچیده که در من و شماست چیزی نیست جز بقا. پس ازتون میخوام مثل یک جراح ابتدا دلیل ناراحتی خودتون را از طریق باورها و عقایدتون پیدا کنید. نکته دوم: در دنیا یک سری موضوعات هست که تحت کنترل من و شما نیست و یک سری موضوعات کاملا تحت کنترل ماست. در مقابل اتفاقی مثل اینکه با وجود درمان امکان داشتن فرزند دیگه ای وجود نداره، باید چه کرد ؟ وارد مرحله تسلیم و پذیرش شد و نوع واکنش را تحت کنترل دراورد. چه واکنشی؟ یکی از روش های درمانی در لوگوتراپی که بنیانگذار آن روانشناسی لهستانی، ویکتور فرانکل هست اینه که ما میتونیم گاهی با نگاه کردن به زندگی دیگر انسان ها از حجم رنج خودمون کم کنیم. شما برای من نوشتید که راه حل منطقی بدید، اما آیا تمایل شما منطقی هست؟ یا زاده احساس و هیجانات و باورها؟ راه حل منطقی یعنی شما مسیرهای درمان را پشت سر گذاشتید و دیگه امیدی ندارید، پس باید تسلیم بشید. اما آیا تسلیم شدن که منطقی هست شمارو آروم میکنه؟ اینجاست که ما به چیزی به عنوان معنا نیاز داریم که مکمل درمان های علمی روز هست. معنا یعنی در شرایطی که خیلی ها توانایی داشتن یک فرزند را هم ندارند، من یک زندگی آرام (به فرمایش خودتون( و یک همسر و دختر زیبا دارم، در این روش یعنی معنادرمانی، ما تمرکز خودمون را بر روی داشته های خودمون میگذاریم یعنی نیمه پر لیوان و سعی میکنیم یا داشته های فعلی خود، لذت ببریم و تمام تمرکز خودمون را بر روی نیمه خالی لیوان نگذاریم. توجه شما به نیمه خالی لیوان باعث شده که لذت داشتن دختر و زندگی آرام و همسر خودتون را چندان لمس نکنید. در دنیایی که بسیاری از افراد قدرت سیر کردن شکم خودشان را ندارند، در دنیایی که خیلی ها حسرت داشتن یک فرزند را دارند، من داشته هایی دارم که میتونم ازش لذت ببرم. اما اگر فکر کنم دنیا جایی هست که تمامی خواسته های من باید برطرف بشه، این شمارو دچار مشکل میکنه چون جهان با ذهنیت من و شما عادل نیست. ما در طول زندگی کمبودهایی را خواهیم داشت اما تمرکز بر روی نیمه خالی لیوان، زندگی مارو جهنم میکنه، پس باید این مهارت را بیاموزیم که از داشته هایی که هم اکنون داریم لذت ببریم و دیدگاه و باور جدیدی را در ذهن خودمون خلق کنیم. باور و دیدگاه جدید میتونه مارو نجات بده،ریشه این نگرانی فعلیتون را پیدا کنید، به نظر من نیاز دارید که چند روزی با خودتون خلوت کنید، پاسخ و راه حل فقط در درون شماست
ta behal injori ghaneh nashodeh bodam,kheili khob tosif kardid
در پاسخ به:
سلام دوست عزیز، نوشتید که زندگی آرامی دارید، یک فرزند دختر دارید، به حرف و عقاید سنتی گذشته کاری ...
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید