دورهی بارداری و زایمان همسرم اصلا همراهم نبود مخصوصا از لحاظ روحی که تقریبا تنها بودم. نه محبت نه دلجویی نه حتی پرسیدن حالم که از روی عشق و محبت باشه. فقط از لحاظ مالی ساپورت میکرد. الان که ۱۰ماه از زایمانم میگذره خیلی عصبی شدم با کوچیکترین حرف از کوره درمیرم و دادوفریاد میکنم. نگران سلامت روان پسرم هستم.
سلام عزیزم
قدم نو رسیده مبارک باشه
الهی سایه شما همیشه بالای سر نی نی کوچولوتون باشه
خب بریم یکم باهم گپ بزنیم
از دوران بارداری شروع میکنم که چقدر مورد بی حمایتی عاطفی بودی
ببین عزیزم این بی توجهی ها یعنی تو به وجود خودت بی توجه بودی و اینقدر خودت رو ندیدی که دیگران حتی همسرت هم تورو نمیبینه یعنی بخواد هم نمیتونه ببینه ، چون این یک قانونه
شما وقتی گرسنه میشی آیا دیگران میفهمن و لقمه میذارن دهنت؟؟؟
خودت احساس میکنی گرسنه شدی و بعد یا خودت برای خودت غذا فراهم و آماده میکنی و یا خودت حرف میزنی و درخواست غذا میکنی.
وقتی تو از لحاظ عاطفی گرسنه میشی قبل از همه اول خودت باید به داد خودت برسی ، خودت باید ظرف درونیتو و کودک درونت رو با عشق و محبت خودت پر کنی تا دیگران هم بتونن بهت محبت کنن ، چطوری؟؟؟ با دیدن خودت ، با محبت کردن به خودت، تو آیینه به خودت نگاه کن هزار بار قربون صدقه خودت برو به خودت بگو تا عالی و بی نظیری تو ارزشمندی ، دوستت دارم عاشقتم
اینایی که گفتم قدم اوله برای آشتی با خودت که این مرحله رو استارت بزنی مراحل بعدی میاد تو مسیرت
و اما بعد از زایمان که شرایط سخت تر میشه و به اصطلاح افسردگی بعد از زایمان
میخوام باهات از جنبش سلولی حرف بزنم که یک بخش طبیعی این پروسه هست
نه ماه تمام سلولهای بدنت یک مهمان داشتند که برای رشدش داشتن تلاش میکردن و مواظبش بودن ، بعد از نه ماه با خارج شدن جنین یک فضای خالی ایجاد شد و سلولها و اعضای بدنت که دارای شعور و آگاهی هستند الان این مهمان رو ندارن و از اونجایی که عادت کرده بودن بهش اونها هم کمی احساس تنهایی و دلتنگی رو دارن بنابراین اینجا باید چشماتو ببندی با بدنت گفتگو کنی،
از بدنت تشکر کن برای این نه ماهی که تلاش کرد و فرزندی سالم به تو هدیه کرد و ازش نگهداری کرد
روی بدنت دست بکش و بگو دوستشون داری و برای انرژی بیشتر و احساس شادی تلاش کنن
علاوه بر این طبیعیه که با خستگی زیاد در این دوران تمام احساسات گیر افتاده و تلنبار شده راه رهایی میخوان و باید خودتو سبک کنی،
ساده ترین کار نوشتن هست ،همه حرفهاتو بنویس و کاغذ رو پاره کن به نیت رهاسازي این احساسات
دل به دل خودت بده
اگر به فکر پسرت هستی بدون در دوران جنینی تمام احساسات تورو ذخیره کرده و الان خم داره از تو احساس میگیره
بنابراین در این بخش هم باید بتونی به خودت کمک کنی تا شاد باشی و پسرن هم شادی در وجودش رشد کنه
نیازی نیست کار سختی کنی با همین قدنهای کوچیک شروع کن ، کم کم چراغهای مسیر برات روشن میشه عزیزم
به خودت افتخار کن که لایق مادر شدن هستی 😊
ممنون الهه عزیز بابت تجربه ارزشمندت
در پاسخ به:
سلام عزیزم
قدم نو رسیده مبارک باشه
الهی سایه شما همیشه بالای سر ن...
چقدر حرفاتون بهم کمک کرد. ممنونم ازتون.
در پاسخ به:
سلام عزیزم
قدم نو رسیده مبارک باشه
الهی سایه شما همیشه بالای سر ن...
عزیزم خواهر منم بعد زایمانش اینطوری شده بود دکتر گفته بود به خاطر هورمون هاست اما اگه این حالتت همچنان بعد گذشت یک سال ادامه داشت، برو دتر چون روی بچه تاثیر میگذاره. تولد نی نی کوچولو هم مبارکه عکس بفرست ازش
در پاسخ به:
چقدر حرفاتون بهم کمک کرد. ممنونم ازتون.
ممنونم از کمکتون🙏
در پاسخ به:
عزیزم خواهر منم بعد زایمانش اینطوری شده بود دکتر گفته بود به خاطر هورمون هاست اما اگه این حالتت ه...
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید