تبادل نظر

https://forum.radiobina.net/public/new/img/user-square.svg
user_46553904
تعداد پست: 8
25 بازدید
عنوان تاپیک

نمیدونم اسمش چیه ولی اذیت کنندس

یه چیزی خیلی برام جالبه..من هیچوقت تو رابطه نبودم الان ولی همیشه فکر میکردم یه آدم منطقی میشم البته قبلا تاکسیک شدید بودم میدونم با اینکه تو رابطه نبودم ولی رو خودم کار کردم کخ بهتر شم ..آلام علاوه بر اینکه طرف مقابل تا احساس سیف بودن میده من با خودم میگم ول کن بابا همش تلقینه ما باید دوست باشیم و فلان و در حالت عادی هم دنبال یه چالشیم بینن گذشته‌ش که گیر بدم بهش و اونم بهم بگه چقد براش مهمم یعنی اگه اون چالش نباشه که اصلا همش اینجوریم که چرا تو رابطه باشم مننن دلم برای تنهاییام تنگ میشه و فلان اما یه کوچولو ازم فاصله بگیره خودمو میکشم که بیاد دوباره سمتم میدونم از عزتت ننفس پایینه ولی این باعث میشه از احساسم مطمئن نباشم و این منو اذیتت میکنه و قطعا به مرور اون شخص هم از من به عنوان یه تاکسیک یاد میکنه که کلی برام تغییر کرده و هیچی به هیچی .. واقعا هم خیلی تغییر کرده ولی من نمیخواستم عوضش کنم خودش دید یه چیز اذیتم میکنه حلش میکنه بدون اینکه بگم حتی شایدم پر توقعم کزده نمیدونم واقعا نمیخوام احساسم دروغ باشه میخوام ببینم چی میخوام از اون یا اصلا از خودم اینکه چمه ...نمیخوام بهش آسیب بزنم ..شاید برای همینه هیچوقت دلم نمیخواست وارد رابطه شم و مغزم ارور میده..دوسش دارما ولی نمیدونم گاهی هم اینجوریم که ، که چی؟ نمیفهمم خودمو همش درگیرم وقتی همه چی هم خوبه دنبال چالشم ..نمیخوام اینجوری باشم

۱۴۰۴/۰۳/۲۱، ۱۰:۳۵
A Radio Bina
عضویت : ۱۳۴۸/۱۰/۱۱
تعداد پست: 1

درود بر شما ممنون كه اعتماد كرديد و نوشتيد. تحلیل نوروسایکولوژی نشون می‌ده که وقتی فردی همزمان دو حس متضاد نسبت به رابطه داره—از یک طرف تمایل به نزدیکی و از طرف دیگه ترس از آسیب یا ناامنی—مغز دچار نوعی دوگانگی شناختی می‌شه. این تضاد ذهنی باعث می‌شه ذهن درگیر افکار چرخه‌ای، خستگی روانی و فشار درونی بشه. وقتی گذشته فرد تجربه‌ای دردناک یا تاکسیک در روابط داشته، مغز این الگو رو شرطی‌سازی می‌کنه و ناخودآگاه عشق یا نزدیکی رو با خطر و درد برابر می‌دونه. سیستم لیمبیک که مسئول واکنش‌های هیجانیه، در چنین شرایطی هشدار می‌ده و احساس ترس یا گریز فعال می‌شه. در این حالت، فرد نیاز شدید به احساس امنیت درونی پیدا می‌کنه، امنیتی که صرفاً از تایید طرف مقابل به‌دست نمیاد. وقتی این امنیت در رابطه برقرار نباشه، حتی اگر منطقاً همه‌چیز خوب باشه، مغز رابطه رو پس می‌زنه. اینجاست که رفتارهای اجتنابی شکل می‌گیره؛ یعنی به‌جای مواجهه با عدم اطمینان، مغز همه‌چیز رو قطع می‌کنه تا از آسیب احتمالی دوری کنه. اما این الگو فقط تکرار می‌شه و فرد رو از فرصت تجربه رابطه سالم محروم می‌کنه. برای باز کردن این گره‌ها، تمرین روزانه نوشتن احساسات بدون سانسور کمک می‌کنه آمیگدالا آروم بشه و ذهن مسیرهای تازه‌ای رو تجربه کنه. تصور ذهنی از یک رابطه امن و پذیرفته‌شده هم به مغز یاد می‌ده که نزدیکی همیشه خطرناک نیست. همچنین باید تعریفمون از آسیب‌پذیری رو عوض کنیم؛ آسیب‌پذیر بودن به‌معنای ضعف نیست، بلکه یعنی مغزت هنوز انعطاف‌پذیره و آماده تجربه رشد. در نهایت، فردی که درگیر این تناقض‌هاست، به‌دنبال رابطه‌ای نیست که صرفاً عشق باشه، بلکه به‌دنبال رابطه‌ایه که امنیت، معنا و پذیرش واقعی به‌همراه داشته باشه. رشد زمانی آغاز می‌شه که ما اجازه بدیم تجربه‌ها، حتی بدون تضمین، وارد زندگی‌مون بشن. توصيه ميكنم دوره رايگان الفباى مغز در. روابط را در آكادمى انلاين راديو بينا طى كنيد. https://radiobina.net/workshops/7/unraveling-the-brain-relationship-dynamic

۱۴۰۴/۰۳/۲۱، ۱۹:۴۹

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید
کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات انجمن درد دل رادیو بینا می باشید
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
پر بازدید ترین تاپیک های امروز
رفتار
۱۴۰۴/۰۳/۲۲ ۱۵:۵۰:۰۰
بالا بردن عزت نفس
۱۴۰۳/۱۲/۲۵ ۱۹:۴۰:۳۲
بیشتر ببینید
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز