شکست سکوت درون

سلام به تمام دوستان رادیو بینا .

مریم جان چند وقتی بود که شما رو در اینستاگرام دنبال میکردم از جایی که من مدت طولانی هستش سردرگم بودم و احساس کمبودی چیزی در زندگیم داشتم دنبال راهی بودم که من رو هوشیار کنه که نمیدونم شاید تقدیر بوده که پیجتون رو ببینم و سری به رادیو بینا بزنم دو روزی میشه که در کمپین درد و دل فعالیت شروع شده و منم خیلی دلم میخواست حرفی بزنم اما می ترسیدم تو این دو روز تقریبا اکثر مقالات ، پادکست ها و حتی ورکشاپ پیله رو مطالعه کردم وقتی به روز  دوم ورکشاپ پیله رسیدم جالب بود برام که شباهتی با انتخاب اشتباه من داشت اما با تفاوت هایی من دو سال ازدواج کردم و در شرف ۲۴ سالگیم ازدواجم از سر عجله و بدون تفکر بود اون زمان میخواستم از زنجیر هایی که بهم وصل بودن رها بشم اما متاسفانه تو چاله بزرگتری افتادم و بیشتر از قبل پاگیرتر شدم همسرم نسبتا آدم خوبی هستش اما با نواقص زیاد در اخلاق و رفتارش گرچه من سعی کردم درکش کنم اما هربار بیشتر دل شکسته تر میشدم بارها به بحث ها و دعواهای بزرگی میرسیدیم که دلم میخواست ازش جدا بشم اما خانواده‌ و محیطی که در اون هستم همه منو سرکوب میکردن و من با دیدن خالی بودن  پشتم می گفتم سر جام بمونم بهتره الان ۵ ماه که باردار شدم اون هم به اصرار خودش و خانوادش و خانواده من اما هنوز همون رفتارهای زننده رو داره مثلا همش پرخاشگر ، آدم خسیس ، همیشه بقیه رو مقصر همه چی میدونه و ناله میکنه ، هیچ ارزشی برام قائل نیست و مثل یک آدم معمولی یا حتی گاهی وقت ها بدتر رفتار میکنه البته بگم دو سه باری کتک زده اما واقعیتش کتک مفصل و زیادی نبوده اما هرچی باشه منو بی ارزش دونسته  خلاصه داستان بسیار مفصل تر و پیچیده تر از این ولی من سعی کردم خلاصه کنم . آدم بسیار تو دار و پیچیده هستم خودم از اینکه من کلا با کسی درد و دل نمیکنم حتی با خواهرم یا دوست صمیمیم دردها و شکست های زیادی رو متحمل شدم نه فقط از جانب همسرم از جاهای دیگ هم اما هیچوقت جرات نکردم با کسی در میون بزارم چون می ترسیدم . دو شب بود میخواستم حرف بزنم باز ترس داشتم از خودم نمیدونم چرا اما از خودم خیلی میترسم و خودم رو مقصر تمام ضربه ها و آسیب هایی که تا الان بهم رسیده  میدونم . خواستم صحبتی کرده باشم تا کمی احساس آرامش پیدا کنم ممنونم که شنونده خوبی هستید 🙏🏻