سلام من ۲۷ سالم شده ۲۱ سالگی ازدواج کردم .من متوجه شدم که هیچ هدفی ندارم همش دنبال هدف میگردم که همین دنبال هدف گشتنه خودش شده هدف .رشته تحصیلیم خیاطی بود تغییر رشته دادم حسابداری بعد کاشت ناخن یاد گرفتم بعد اکستنشن که هیچکدوم رو حرفه ای یا حتی خیلی خوب بلد نیستم الان نمیدونم باید چیکار کنم تو کدوم کار کنم دلم یه کاریو میخواد که با عشق کار کنم و به زمان فکر نکنم و دغدغم کارم بشه همسرم مشوقم هستن اما من نمیدونم چیکار کنم میترسم الکی پول حروم کنم مثلا کار کاشت ناخنو بایه ورکشاپ معمولی که هدفشون فروش محصول بود یاد گرفتم و حرفه ای ادامه ندادم تقریبا سال ۹۱ . حسابداری هم که یاد گرفتم وقتی رفتم سرکار فهمیدم هیچی بلد نیستم که بدرد کارم بخوره خیلی هم اذیت شدم و بعد از ازدواج دیگه سر کار نرفتم بعد همین چند وقت پیش رفتم کلاس اکستنشن مژه که پولم حروم شد ۹۰۰ تومن هم پول دادم به خیال خودم تخفیف خورده و ارزونه که خواهرمم معرفی کردن و کلی تعریف کردن اما مدرس خودش هیچی بلد نبود .من تمام کارهایی که یاد گرفتم به غیر از حسابداری به پیشنهادو هل دادن خواهرم بود وقتی هم گیر میداد دیگه گیر میداد خیلی هم نامحسوس گیر میداد . من درسم خوب بود اما بعد از فوت بابام سال ۸۶افت تحصیلی داشتم جو خونه هم همه افسرده بودن مادرم همون سال بیماری اسکلرودرمی گرفتن و بستری بودن یعنی از بچگی تا الان همش درگیر یه داستانی هستیم حالا هم من داخل کارگاه خواهرم کار میکنم اوایل که شروع کردم کارش به مشکل خورده بود و هرروز تقریبا با هزینه خودم میومدم و از لحاظ مال کمکش میکردم اما الان که متوجه شدم من هیچ هدفی ندارم و همش دنبال اهداف خواهرم و شوهرم هستم دیگه نمیخوام و نمیتونم هرروز بیام چون احساس ناتوانی دارم احساس بی ارزشی چون کار حسابداری رو هم خوب بلد نیستم. یا الان داریم اهداف شوهرمو دنبال میکنیم جدیدا یروز میگه مهاجرت کنیم یروز میگه به نظرت اگه کارم خوبه چرا همینجا نمونیم ولی قلبا دوست داره بریم من نظر ندادم پیرو نظر اونم وقتی گفتم من هیچ هدفی ندارم حس پوچی دارم میخوام برم اکسنشن یاد بگیرم حرفه ای ادامه بدم( هدفیه که از بابتش مطمعن نیستم) بهم گفت چرا نمیری خیاطی رو ادامه بدی و ازش فراری هستی کار لباس محدودیت نداره از لحاظ درامدی اما مژه محدودیت داره تا یه سقفی میتونی درامد داشته باشی و چون ۳ سال پیش اونم برای اینکه روی یه خانومی که صاحب خونم بود و مدعی بود من یه زن بی عرضه و بدون هنر هستم رو کم کنم یه لباس بچه که دورو بود دوختم خیلی هم تمیز بود معتقد بود دخترش چون کلاس خیاطی میره خیلی با هنره و من دوتا فن دوخت که اموزشگاهش یادش نداده بود یادش دادم و شوهرم کارمو دید میگفت تو بلدی میتونی همین راهو ادامه بده ازش فرار نکن تو همه ی راه هارو میری اخر به همین خیاطی میرسی . راستش دلم نمیخواد کسی برام تصمیم بگیره همه ی زندگیم تصمیم نگرفتم که مبادا اشتباه نکنم با نظر بقیه تصمیم گرفتم الان دوست ندارم نظر بقیه رو اجرا کنم میخوام خودم هدف داشته باشم خودم پیداش کنم باهاش عشق کنم اما نمیدونم چی میخوام چی دوست دارم چیکار کنم ؟ از طرفی دوست دارم زود به درامد برسه. ببخشید طولانی شد
سلام دوست عزیز
بگذار چند سوال ازت بپرسم که بهتر بتونم بهتر راهنماییت کنم
فکر کن وضع مالیت خیلی خیلی خوب بود مثلا ارثیه ای کلان بهت رسیده و دیگه هیچ نیاز مالی نداری
ولی این ارثیه یک شرطی داره،شرطش اینه شما یک شغلی را انتخاب کنی که هیچ پولی بابتش دریافت نکنی
چه کاریه که حتی اگه پول هم نباشه،میتونی انجامش بدی
به این سوال به تنهایی و بدون مشورت جواب بده تا بیشتر راهنماییت کنم
سلام روزتون بخیر ممنونم که انقدر زود جواب دادید . من چند روز به همین موضوع فکر کردم اما دیدم هیچ چیزیو انقدر دوست ندارم که حاضر باشم رایگان انجامش بدم فقط یک ذره شاید طراحی و دوخت لباس رو اونهم برای خودم نه دیگران انجامش بدم
به نظر من روی خیاطی متمرکز شو و فعلا از فکر اینکه میخوای ازینکار درامد داشته باشی بیرون بیا
فعلا همه تمرکزت را روی انجام پیوسته اینکار قرار بده یعنی برای خودت طراحی کن،لباس بدوز و ادامه اش بده
علاقه شما به یک کار زمانی ایجاد میشه که دست اورد به دست بیاری،در اون کار حرفه ای و متخصص بشی،وقتی کاری را نصفه و نیمه رها میکنیم حال بدی بهمون دست میده اما وقتی روی کاری مستمر هستیم و تمومش میکنیم مغز ما به ما پاداش میده
فعلا روی اینکه واقعا چه کاری باید انجام بدید متمرکز نشید،هدف را روی انجام کاری مستمر،طولانی مدت و پایدار بگذارید و فقط سعیتونو انجام بدید که در اون کار حرفه ای بشید
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید