حدود ۲۳ سال هست ازدواج کردم و حدود ۱۶ سال یا بیشتره همسرم بیکاره و تمام این سالها حس بدبینی و به قول خودش غیرت داره
همیشه احساس کنترل گری داشتم و ترسیدم از اینکه نکنه اتفاقی بیفته کسی مزاحمم بشه که اگر همسرم بفهمه غوغا میکنه و آبروریزی میشه سر ایمن موضوع همیشه بحث و ناراحتی و دلخوری داشتیم و داریم و حتی این موضوع به بچه هام و بارها خانوادم کشیده شده اما نه شجاعت جدایی داشتم و نه راهکاری داشتم که تغییر اساسی بکنه زندگیم فقط از ترس به شجاعت ظاهری تغییر کردم اما از درون هنوز ترسهام وجود داره
الان خودم رو وادار کردم که مسئله و خواستم رو بنویسم و راههایی که از دستم بر میاد رو برای نجات زندگیم و به آرامش رسیدنم انجام بدم میخوام بهم راهکار بدید که چکار انجام بدم مشکلم حل میشه و به آرامش میرسم ممنونم که هستید🌹
سلام
گویا شما مشکل خاصی ندارید، جز توهماتی ذهنی که در ذهن‌تان ایجاد میشود (چونکه واقعاً مزاحم واقعی در کار نیست)، و ممکن است که شخص شما ایجادگر آن توهمات نباشید و بخاطر همان بدبینی‌های همسرتان است که بذر آن را هر دفعه به ذهن شما می‌پاشاند و موجب سلب آرامش ذهنی شما میشود...
درسته که تحمل این شرایط سخته، اما آیا شما که همیشه درگیر این مسئله بوده‌اید و عادت به این موضوع کرده‌اید، مثلاً میشود طرح این حالت‌ها را نادیده بگیرید و به آنها اهمیتی ندهید...؟
چونکه بهرحال چیز تازه‌ای برای شما نیست، یعنی منظورم اینه که کلا نشنیده فرض کنید و به این موضوعات فکر نکنید...
هر چند که خانم‌ها موقع فکر کردن در اینجور مسائل تا عمق سوژه رو دنبال می‌کنند و از تمام زوایا مسئله رو تعقیب می‌کنند و از همه وجوه اون رو بررسی می‌کنند...
با این حال آیا ممکن است با علم به اینکه شما می‌دانید داستان شما از چه قرار است، از این خاطر که همسر شما یک بیمار است و از روی بیماری آن حرف‌هایش را می‌زند، چونکه اگر بیمار نبود هرگز چنین نمی‌گفت، شما هم بنا بر این که با یک بیمار طرف هستید حرفهای بیمارگونه‌اش را به خود نگیرید و به پشیزی اهمیت برایش قائل نباشید...؟
سلام. لیلا جان قطعا برخورد همسر شما هم باعث شدت گرفتن تفکرات فعلی شما هم شده. اما من به شدت توصیه میکنم که با اتفاق همسرتون به یک روانکاو مراجعه کنید. این موضوع یک مساله دوطرفه ست که باید با بررسی شرایط روحی همسر و همچنین خودتون تحلیل بشه. میتونید برای من بنویسید که آیا از پیشینه خانوادگی همسرتون اطلاعی دارید یا نه؟برای مثال نحوه تعامل مادر و پدر ایشون با خودشون، همچنین من چند مشکل را هم از روی ظاهر داستان شما حدس میزنم اما نیاز به پرسیدن سوالات بیشتری از شماست. آیا خانواده شما در کودکی بر روی شما کنترل داشتند؟
سلام مجدد جهت توضیحات تکمیلی تر خواستم بگم که موضوع بدبینی و بیکاری توی خانواده ی همسرم تقریبا میشه گفت همه گیر هست یعنی بدبینی رو تمام اعضای خانواده دارن و حتی تهمتهایی هم به همسر یا دیگران میزنند و هیچ وقت نظر مثبتی نسبت به مردم و جامعه ندارند و بیشتر این موارد از سوی مادر خانواده بوده که الان به دختر و پسر و حتی نوه ها هم سرایت کرده و این مسئله ای که من دارم رو جاروهای دیگم هم دارن و حتی دامادهای خانواده هم از این موضوع رنج میبرن و همیشه تحت کنترل و حرفهای ناشایست خانمهاشون قرار میگیرن و واقعا آرامش توی زندگی هیییچ کدامشون وجود نداره
برای مشاوره و روانکاوی چندین بار اقدام کردم که با مخالفت شدید و دعوا و درگیری همسرم با مرکز مشاوره مواجه شدم و اجازه ی ادامه دادن مشاوره رو به من نداد و همیشه تنهایی به دنبال راه حل این مسئله بودم
ممنون میشم کمکم کنید چون واقعا از این بی ثباتی و بیکارری و رفتارهای کنترل گونه و حرفهای زننده خسته شدم ولی به خاطر بچه هام مجبورم در ظاهر آرامش خودم رو حفظ کنم🙏
همسر شما همونطور که حدس زدم و با توضیحات شما تکمیل تر شد، درگیر تله شدن که مادر خانواده ریشه اصلیش هست. در حال حاضر هزینه خونه را با توجه به بیکاری همسر چه کسی پرداخت میکنه عزیزم؟
خانه
دوره
پادکست
کتاب
انجمن
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید